برکناری آخوندصدرالدین شریعتی رئیس دانشگاه علامه طباطبائی، عکسالعملتند وی را به دنبال آورد. ایشان دو ادعا مطرح کردند. نخست اینکه به دلیل مخالفت با «فتنه»، از کار برکنار شدهاند. دیگر
آنکه، دولت قصد «اسلامزدائی» از دانشگاه را دارد. به
عبارت دیگر میباید بپذیریم که برکناری آخوند شریعتی، یعنی اسلام زدائی! شاید
به همین دلیل بوق سازمان سیا اظهارات شریعتی را منعکس کرده:
«[...]وی [شریعتی] معترضان به نتایج انتخابات سال 88 را اصحاب فتنه نامیده و
گفت که ما جلوی این فتنه را در دانشگاه گرفتیم [...] امتحانات دانشگاه را پیش بردیم
[...]آقایان قصد دارند انتقام آن را از بنده بگیرند.»
منبع: رادیوفردا، 12 شهریورماه 1392
از قضای روزگار، شاهدیم که جناح
ظاهراً مخالف حسن روحانی، یعنی باند احمدینژاد، مدتی است اسب و استر خود را برای تأسیس یک
مؤسسة آموزش عالی به نام «دانشگاه ایرانیان» زین کرده. جالب اینجاست که تحرکات باند احمدینژاد نیز عکسالعملهای
تندی برانگیخته که از سوی بسیاری محافل داخلی و خصوصاً نانخورهای خارجنشین جمکران
به صور مختلف ـ از انتقاد تا لودگی و شبهطنز و افشاگری ـ گام به گام به پیش برده میشود:
«[...]مشاور حسن روحانی، از واگذاریهای
ديگر اموال دولتی از جمله چند ساختمان متعلق به مناطق آزاد قشم و چابهار در تهران
به دانشگاه زير نظر احمدینژاد پرده برداشت.»
همان منبع
اینکه مشاور آقای روحانی «پردهبرداری» میفرمایند، کار بسیار خوبی است، ولی اگر قرار بر پردهبرداری است، فقط مسئلة «دانشگاه ایرانیان» نمیباید مطرح
شود. در این مملکت خیلی پردهها هست که
هنوز برداشته نشده. در یک اقتصاد نفتی که سه دهه است توسط مشتی عمله
و اکرة استعمار غرب چپاول میشود، مسائل دانشگاه
کذا شایدکماهمیتترین پردهها به شمار آید.
پس باید ببینیم در قفای این «افشاگریها» و پرده برداریهای داغ و آتشین چه
مسائلی خفته که هم خواب از چشمان جناب «مشاور» حسن روحانی ربوده، و هم عمله و اکرة حکومت اسلامی را نگران
کرده. این اوباش که تحت عنوان روزنامهنگار و معترض و ناراضی
و حقوقدان و غیره ... به خرج ملت ایران در خارج از کشور خیمه زده و لاطائل «قلمی»
میکنند، شمشیرشان را بر علیه همین
«دانشگاه ایرانیان» از نیام برکشیده و به عربدهجوئی نشستهاند:
«دولت فاسد و دانشگاه پولشویی آیتالله خامنهای (یادداشتی از اکبر گنجی)»
منبع: سایت ایرانیان انگلستان
میبینیم که بر سر لحافی به نام «دانشگاه» چند نفر فریاد «آی دزد» سرداده و
بسیاری از «صاحبنظران» ـ دولتی و خارجنشین
ـ برای همین دانشگاه نسخههای رنگارنگ تجویز میکنند. میباید بپذیریم که این قضیه سر دراز
دارد، و آن نیست که عنوان میشود.
در درجة نخست «دانشگاه ایرانیان» همچون اغلب مؤسسات آموزشی در مناطق استعمارزده
یک تشکیلات «ماسونی» است و ارتباط چندانی با ایدههای «درخشان و علمی» آقای احمدینژاد
ندارد. این دانشگاه سالها و سالها پیش
قرار بود به ریاست فراماسون سرشناسی که به نام و نشاناش اشاره نمیکنیم، در
جزیرة قشم افتتاح شود. ولی بحرانسازی دولت احمدینژاد و جنگسازی
آمریکائیها در منطقه پروژة این دانشگاه را به سکة یکپول تبدیل کرد. اینک همین دولت احمدینژاد زین کرده تا
«دانشگاه ایرانیان» را با پولهائی که معلوم نیست از کجا آمده به راه اندازد. و جنجال پیرامون دانشگاه ایرانیان با موضعگیریهای
«انقلابی» دولت روحانی پیرامون فضای دانشگاهی همزمانی نشان میدهد.
برکناری یک آخوند مسئلهدار از رأس دانشگاه علامه طباطبائی، و جنجال «لشولوشها» بر سر دانشگاه ایرانیان به
صراحت نشان میدهد که هم دولت روحانی هدف اصلی خود را قشر جوانتر جامعه قرار
داده، و هم جناح مخالفاش قصد دارد تا حد
امکان حضور سیاسی خود را از طریق «دانشگاه» گسترش دهد. خلاصه بگوئیم، دانشگاه یکبار دیگر در این مملکت کاربرد
اساسیاش یعنی فراهم آوردن امکانات علمی،
صنعتی، کارآفرینی و تأمین فرهنگ
مورد نیاز اجتماعی را از دست داده و تبدیل شده به ابزار «سیاستسازی!»
البته ما ایرانیان با سیاستسازی دانشگاهی آنقدرها بیگانه نیستیم. هنوز یادمان نرفته که طی 37 سال سلطنت پهلوی
دوم، دانشگاه که همه ساله میلیاردها دلار ثروت ملی
را میبلعید، تبدیل شده بود به زبالهدانی
که لشکر «فلاسفة خیابانی» تولید میکرد. جوانان را با وعدههای بیسروته در این اتاقکها
روی سر هم میانباشتند و تحت نظارت سازمان امنیت و اطلاعات یا همان «ساواک»، گروههای مختلف شروع میکردند به «چپسازی»، آخوندسازی،
جاویدشاه سازی و ... خلاصه
سربازگیری. البته این برخورد احمقانه با سیاستهای آموزش
عالی کشور چیزی نبود جز پیامد منطقی برخورد استعماریای که از دوران پهلوی اول با
پدیدة دانشگاه در ایران شروع شده بود. خلاصة کلام،
دانشگاه از نخستین روزهائی که در ایران چشم به جهان گشود همه چیز بود، جز آنچیزی که میبایست باشد.
امروز پس از گذشت نزدیک به هشتاد سال از پایهگزاری دانشگاه در ایران، شاهدیم که هنوز دولت به اصطلاح «انقلاب اسلامی»
در گیر همان سیاست «دانشگاه سربازخانهای» پهلوی است. با این تفاوت که سربازهای این رژیم باید با
عمامه و چادرسیا از «خط تولید» دانشگاه بیرون بیایند و در خدمت نظام قرار گیرند. زهی خیال باطل! چرا که به گواهی تاریخ، رژیم پهلوی نتوانست سربازهای جاویدشاهی مناسب
حال خود را از این دانشگاهها بیرون بکشد،
و مسلماً ملا نیز نخواهد توانست دانشگاه را به محفل آخوندسازی تبدیل کند. هر چند هر دوی اینان ـ شیخوشاه ـ با ابتر کردن دانشگاه، و کشاندن آن به عرصة سیاستهای استعماری در
خیانت به اهداف ملی نقش خود را به بهترین وجه ایفا کرده و میکنند. اینچنین بود که در اوائل قرن بیستم، سیاستبازی و لاتبازی تبدیل شد به مهمترین
«اهداف» دانشگاهی در کشور ایران.
دولتهای پیاپی بجای قبول این اصل کلی که جامعه نیازهای متفاوت دارد و نمیتوان
کل یک مملکت را از دریچة چشم تنگ یک محفل «سیاستباز» که با زور اسلحه بر جامعه
حاکم شده نگریست، به نقشآفرینی در میان جوانان محروم نشستهاند. جوانانی که از تمام افقهائی که میتواند آیندهشان
را در کشور و یا در سطح بینالمللی تأمین کند، بینصیب ماندهاند. در راستای همین نگرش بیپایه و بیفردای
کودتائی از جامعه است که دانشگاه به جایگزین احزابسیاسی، فعالیتهای اجتماعی، کلوپهای تفریحی و ورزشی، و روزنامهها و مطبوعات، شبکههای خبررسانی متفاوت و مختلفالجهت تبدیل شده. در
همین راستاست که دانشگاه بجای پاسخهای کارورزانه به نیازهای متفاوت فرهنگی، علمی، صنعتی و خدماتی ابزاری میشود جهت پیشبرد اهداف
ضدانسانی و همچون آوار بر سر جوانان این مملکت فرومیافتد؛ به عبارت دیگر، این دانشگاه کشتارگاه است.
مغرضان به کنار، در این هیهات، خوشخدمتان
ابله نیز به حساب خود با این ترفندها میخواهند دانشگاه را مرهمی برای تمامی دردها
کنند! هر چند نمیدانند که در این مملکت، درد واقعی و اساسی چیزی نیست حضور پیگیرانة خود
اینان در رأس امور کشور.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر