خبرگزاری «فارس نیوز» که عملاً یکی از ارتجاعیترین شبکههای خبری حکومت اسلامی بر روی خطوط اینترنت است، اقدام به انتشار ترجمهای از مصاحبة یک خانم محجبة ترک با یکی از مطبوعات ترکیه به نام «تایم ترک» کرده! البته با در نظر گرفتن سطح بسیار نازل اطلاعات نویسندة این وبلاگ از زبان ترکی، قادر نیستیم در صحت و سقم اظهاراتی که به خانم «نورای جانان بزیرگان» نسبت داده شده اظهار نظری کنیم. شاید در این مقطع ترکزبانان بتوانند ترجمهای از این «مصاحبه»، در صورتی که چنین مصاحبهای اصولاً وجود خارجی داشته باشد، ارائه کنند که اگر شامل تبلیغات جناحهای مشخصی در کشور ترکیه است، همزمان وسیلهای جهت تبلیغات حکومت اسلامی نباشد. در هر حال با وجود اینکه حکومت اسلامی به حساب خود این «ترجمه» را جهت توجیه مواضع «اسلامی» خانم بزیرگان انتشار داده، تحلیلی مختصر از آن نشانگر عمق فضاحتی است که این حکومت و امثال آن در بطن آن دست و پا میزنند؛ خلاصه بگوئیم، این نوع حکومت حتی لیاقت ارائة مطالبی جهت توجیه مواضع سیاسی خود را هم ندارد. و با یک بررسی کوتاه از اظهارات خانم بزیرگان بر خلاف انتظار مقامات تبلیغاتچی حکومت اسلامی متوجه میشویم که دیکتاتوری حاکم بر ترکیه، علیرغم اظهارات غلطانداز حاکمیت آن مبنی بر «لائیسیته»، تا چه حد به حکومت جمکران شباهت دارد! خبرگزاری فارس، این «خبر» را با اعلام مواضع صریح خانم بزیرگان در یک برنامة تلویزیونی آغاز میکند:
«روز سهشنبه 21 خرداد 1387 مادر جوان محجبهاي در يكي از پربينندهترين شبكههاي تلويزيوني تركيه با ابراز ارادت به امام خميني جنجالي بزرگ را در محافل سياسي و خبري تركيه برانگيخت[...]»
البته در اینکه چگونه میتوان یک «مادر جوان محجبه» را به یکی از به اصطلاح پربینندهترین شبکههای تلویزیونی ترکیه آورد؛ میدان و میکروفون به دستشان داد تا به قول خبرگزاری فارس «جنجال» راه بیاندازند، جای حرف و سخن باقی است. مگر کشور ترکیه «صاحب» ندارد؟ از قضای روزگار بر خلاف عربدههای اوباش حکومت اسلامی، هم کشور ترکیه «صاحب» دارد، و هم جمکران؛ اتفاقاً صاحبشان هم یکی است: کاخ سفید! ولی جا دارد از خانم «بزیرگان» بپرسیم، سرکار خانم! شما به چه دلیل در کشوری که از نظر تاریخی نزدیک به هزار سال مرکزیت تصمیمگیری مطلق در جهان تسنن بوده، به خود اجازه میدهید تحت عنوان حمایت از «اسلام»، و پیروی از «تفکر اجتماعی اسلامی» در یک برنامة تلویزیونی از نقطهنظرهای فردی حمایت کنید که رهبر شیعیان معرفی شده؛ شیعیانی که میدانیم از نظر مفتیهای سنیمسلک از جمله زنادقه و کفارند؟ این اظهارات اگر از جمله «اختراعات» خبرگزاری فارس نباشد، خود دلیلی است متقن بر وجود مشکلات «عقلانی» نزد سرکار خانم «بزیرگان»!
حتماً اخلاص ایشان به حضرت «امام» خمینی در مقطعی به اوج خود میرسد که اسکادرانهای سرکوب و شکنجه از طرف امامان «قم و کاشان»، جهت تغییر مذهب روستائیان فقیر و گرسنه در بلوچستان، خوزستان و کردستان به هزار ترفند، حتی از راه شکنجه و سرکوب، به قول خودشان «علییون ولیالله» را هم زیر سبیل و چارقد این بینوایان میچپانند! مسلماً اگر این «مادر جوان محجبه» از روند مسائل در کشور ایران بیاطلاعاند، آنها که دست ایشان را میگیرند و به یکی از «پربینندهترین» برنامههای تلویزیونی ترکیه میآورند تا چنین ترهاتی از زبان ایشان به خورد مردم بدهند، خوب میدانند که چه میبرند و چه میدوزند! ولی سرکار خانم بزیرگان کوتاه نمیآیند، و در مورد شرکت خود در برنامة کذا میفرمایند:
«در سال 1998، [...] در ميان امتحان پايان ترم به خاطر داشتن پوشش اسلامي به زور پليس مرا از سر جلسه امتحان بيرون كردند. من به آنها گفتم كه كارشان مغاير با حقوق بشر است[...]»
بله، همانطور که میبینیم، ایشان را ظاهراً از دانشگاه به خاطر «رعایت حجاب» اسلامی بیرون میکنند! ولی به خود اجازه میدهند ضمن طرفداری از حقوق بشر به یک مردک دجال که صدها دانشجوی ایرانی را به خاطر «عدمرعایت» همان حجاب از تحصیلات دانشگاهی محروم کرده، «ارادت» داشته باشند! و اگر از حضور این «فیلسوف» جهان اسلام جویا شوید، حتماً خواهند گفت، «کتکخوردن» زنان ایران در خیابانها به دست اوباش و چاقوکشان سرمایهداری آمریکا «عین حقوق بشر» است؛ در صورتیکه اخراج ایشان از جلسة امتحان، «حقوق بشر را مخدوش» کرده! وقتی میگوئیم این فعلة اوباش واقعاً مغزش پاره سنگ میبرد، جای بحث ندارد! ولی حضرت علیامخدره در ادامه کار را کاملتر میکنند، و این امکان فراهم میآید که خواننده به صراحت به وجود هر گونه قوة عقلانی و استدلالی در مخیلة ایشان مشکوک شود. «بزیرگان» در مخالفت با «کمال آتاتورک» میگوید:
«[...] اگر شما با افكار اين فرد موافق نباشيد يعني دشمن تركيه و مام ميهن هستيد! [...] من با افكاري كه مربوط به خود آتاتورك ميشود و در واقع نگرش او ميباشد مخالف هستم و فكر ميكنم موافقت يا مخالفت با آن طبيعيترين حق من است[...]»
بله، موافقت و مخالفت با ترهات سیاسیای که یک محفل و یا یک گروه «مافیائی» و نانخور یانکیجماعت «علم» میکند، مسلماً حق طبیعی هر انسانی است. میدانیم که در کشورهای استعمارزدة جهانسوم سیاستگذاری به معنای پیروی از منویات سرمایهداری جهانی شده؛ در نتیجه، در این مورد ما با ایشان کاملاً موافقایم، میباید این حق را برای فرد فرد مردم قائل شد تا از پرستش «بتهای» عیاری که به دست این محافل در جهان ساخته میشود، روی برگردانند. فقط یک مطلب را نمیتوانیم درک کنیم: کسی که این «حق» را برای خود قائل است، به چه دلیل از افراد و حاکمیتی حمایت میکند، که اصولاً این حق را برای هیچکس قائل نیستند؟ مگر «امام» خمینی ایشان حامی چنین حقوقی بوده؟ در کدام سخنرانی و در کدام موضعگیری، این دجال خودفروخته که برای حفظ قدرت ملتی را اینچنین در دهان گرگ انداخت، از «افکار عمومی» و «حقوق انسانها» سخن به میان آورده؟ این آیتالله «استقراضی» فقط حق خودشان در اعمال حدود اسلامی بر جامعة ایران را به رسمیت میشناختند، البته این «حدود» هم همانطور که قبلاً در وبلاگ «کوراندیش روشنفکر» گفتیم، ظاهراً «پیچاش دست خودشان بود»، هر چند دستور از «باغات» خیابان فردوسی صادر میشد! خواننده با ادامة قرائت این «مصاحبة» جنجالی، به این صرافت میافتد که «بزیرگان» در هنگام مصاحبه با «تایم ترک» یا مست بوده، یا اینکه واقعاً قصد شوخی و مزاح داشته!
در همین مقطع، بررسی سخنان غیرمسئولانة این فرد ناقصالعقل را که خبرگزاری فارس، با انعکاس آن، در واقع سعی دارد تبدیل به «توجیه نامهای» در ثنای مواضع حکومت اسلامی کند، پایان میدهیم. واقعیت این است که «مزخرفات» ایشان در موضع بررسی یک نظریة سیاسی، از هیچ ارزشی برخوردار نیست. و اوباش قلمزن در «فارسنیوز» اگر این مطلب را نمیدانند، تحت نظر کسانی اقدام به انتشار این نوع مطالب مضحک میکنند که «جزئیات» را خوب میشناسند. جزئیاتی که در عمل ما را به کنه فرایند «معصومنمائی» و «مظلومنمائی» در نظریة مردمفریبانة شیعة اثنیعشری میبرد.
فراموش نکنیم که در این به اصطلاح «مذهب»، سمبل شجاعت، مظلومیت و از خودگذشتگی نیز کسی است که برای کودتا و سرنگونی خلیفة وقت به کوفه میرود، و زمانیکه طی این «تخاصم» عملاً نظامی، نمیتواند از جانب قشرها و گروههائی که به حمایت آنان دلبسته بوده برخوردار شود، «مظلوم» و «شهید» به شمار میآید! میدانیم که آنچه «فاجعة» کربلا میخوانند در ابعادی واقعی و تاریخی، در هزاران نمونه تکرار شده؛ حسینابنعلی در راستای یک بررسی تحقیقی به هیچ عنوان «مظلوم» نیست. و شاید بهتر باشد صاحبنظران در امور دینی به درایت دریابند و مطرح کنند که در چه فرایندی، «شخصیتسازی» میتواند با تکیه بر توهمات و پیشینههای فکری و احساسی یک ملت، از فردی که قصد اعمال حاکمیت بر جهان اسلام را دارد، یک مظلوم و از خود گذشته به جهان شیعیمسلک «هدیه» کند! این «مهم» شاید از سینهزدن و قمهزدن در خیابانها اهمیت اجتماعی و علمی بیشتری داشته باشد، هر چند با چنین تحقیقاتی نتوان امیال و وحشیگریهای مشتی اوباش و چاقوکش را تحت عنوان حمایت از «مظلومیت»، بر مردم یک جامعه «تحمیل» کرد.
خلاصه بگوئیم، حسین به همان اندازه مظلوم بود که امروز امثال «بزیرگان» میتوانند مظلومنمائی کنند. این خانم «محجبه» که اهدافاش از دین و اعتقاد دینی نه ارضاء نیازهای فردی و تعبدی شخص خود، که اعمال یک فاشیسم و برقراری یک حاکمیت استبدادی از قماش حکومت اسلامی بر مردم کشور ترکیه است، ادعا دارد که به دلیل «ترس» از پلیس، جنین خود را هم «سقط» کرده! البته جزئیات مسئله، همانطور که گفتیم از قضاوت ما به دور خواهد ماند، ولی سقط جنین به دلیل ترس از پلیس، مسلماً یک عارضة ناخوشآیند روانی به دنبال خواهد آورد، و در اینمورد با ایشان همدردی میکنیم؛ هر چند اهداف خبرگزاری فارس را که سعی دارد برخوردهای شیعیمسلکان قم و کاشان را با چنین وقاحت به اسلامگرایان ترکیه نیز منسوب کند، به شدت محکوم میکنیم.
امروز حامیان واقعی اسلام حکومتی، به عبارت دیگر همان یانکیها، در موضع ضعف قرار دارند و حمایتهای سرنوشتساز اینان از محافل اسلامگرا یا دیگر امکانپذیر نیست، و یا در صورت امکانپذیر بودن، بازده قابل توجهی برای سرمایهگذاران به همراه نخواهد آورد. تحلیل در مورد اینکه چرا به چنین شرایطی پای گذاشتهایم به فرصت دیگری نیازمند است، ولی شاهدیم که اسلامگرایان تمامی تلاش خود را به خرج میدهند تا بحران «حکومت اسلامی» را منطقهای کنند. و با اینکار به خیال خام خود ارتباط گسترده میان محافل اسلامی در کشورهای منطقه را فراهم آورند. به صراحت میگوئیم، اگر چنین راهکاری امکانپذیر میبود، شرایط ترکیه به نقطة کوری که امروز شاهدیم نمیرسید. با این وجود این امر را قبول خواهیم کرد که در صورت حضور یک سیاهپوست ظاهراً «مسلمان» در کاخسفید، نخستین موضعگیریهای حاکمیت دمکراتها میتواند همچون سه دهة پیش، بار دیگر آمریکا و اسلام را در خطی استراتژیک و مشترک قرار دهد. فقط یک سئوال بیجواب میماند: در شرایط فعلی این اشتراک استراتژیک آیا برای بازیگراناش آیندهای خواهد داشت یا خیر؟ به عقیدة ما این «خط» از هم امروز محکوم به شکست است، و در صورت چنین موضعگیریای حاکمیت ایالات متحد میباید خود را برای بحرانی بسیار وسیعتر آماده کند، بحرانی که نتیجة از دست دادن تمامی اهرمهای سیاستگذاریش در منطقه خواهد بود.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر