نتایج «گهربار» مذاکرات دولت اسلامی با ارتش یانکیها در بغداد را، در ابعاد مختلف خود به صراحت مشاهده کردیم؛ این «نتایج» یک بار دیگر نشان داد، بحران فراگیری که از آغاز بلوای 22 بهمن کشورمان را فراگرفته، نه صرفاً در ارتباط با سیاستهای نابخردانة یک دولت دستنشانده، که در ارتباطی تنگاتنگ با یک «راهبرد جهانی» قرار میگیرد. اگر در کشور ایران، دولتها و رژیمهائی از قبیل آنچه از 22 بهمن تا به امروز بر سرنوشت ما ملت حاکم شدهاند، در قدرت باقی بمانند، عملاً نخواهیم توانست، تحت هیچ شرایطی از این کلاف سردرگم که کلید آن نهایت امر در دست واشنگتن قرار گرفته، خارج شویم. مذاکرات هیئت اعزامی از طرف حکومت اسلامی با طرفهای نظامی آمریکائی، هر نتیجهای که میخواهد به بار آورد ـ معمولاً نتایج چنین مذاکراتی بیشتر مربوط به حفظ اقتدار یک جناح در برابر جناحهای دیگر در داخل مرزها خواهد بود ـ یک اصل را نادیده نخواهد گرفت: امتداد دادن به بحران سیاسی و نظامی «دروغین» و ساختگیای که میتواند ملت ایران را پیوسته در برابر لولة توپ ارتش یانکیها نگاه دارد! این بحران «دورغین» که روزگاری عصای دست «امام» و «امتامام» ـ از قماش دانشجویان پیرو خط امام ـ شده بود، امروز دودش به چشم همة ملت ایران میرود، و حتی این دولت نیز به دلیل وابستگیهای بنیادین و ساختاری قدرت سیاسی این رژیم به ریشههای این «بحران» ساختگی، حتی اگر بخواهد، نمیتواند پای از آن بیرون گذارد. در مثل آمده که، «دیوانهای روزی سنگی به چاهی انداخت، که هزار عاقل از در آوردنش عاجز ماند!»
درست پس از پایان گرفتن «مذاکرات» حکومت اسلامی با ارتش یانکیها، نه تنها روزینامههای آمریکائی شروع به سر و صدا کردند، و این «مذاکرات» را «نیویورک تایمز» ـ روزنامة وابسته به محافل حزب دمکرات ـ بیحاصل خواند، که مهمترینشان، «واشنگتن پست»، صریحاً حکومت اسلامی را در مقالهای «متهم» به تقاضای ملاقات دوباره کرد! میگوئیم «متهم»! چرا که اگر بر اساس اخبار ریل خبرگزاریها، این دولت آمریکا بود که «نامه» فرستاد، و گفت «لطفاً» مذاکره کنید، حال که دولت ایران تقاضای تمدید مذاکرات و بدهبستانها را دارد، مسلماً ریگی به کفش خواهد داشت! این چه نوع «مذاکره» است؟ آمریکائیها که به دنبال آن میدویدند، دست از مذاکره شستند، و ایران که اصلاً نمیخواست به این مذاکرات برود، حال تشنه لب دور جهان میگردد!
به عنوان یکی دیگر از «نتایج» مستقیم و ملموس این مذاکرات، شاهدیم که مقتدیصدر دهان به انتقاد از تهران میگشاید، و عنوان میکند که مذاکره با آمریکا، از طرف تهران یک اشتباه بوده، این اعمال هیچ ارتباطی با ملت عراق نمیتواند داشته باشد! و همزمان بحرانهای امنیتی، بمبگذاری و آدمدزدی در سطح کشور عراق، پس از این مذاکرات به اوج خود میرسد! ولی اشتباه نکنیم، کار تمام نشده! دولت آقای احمدینژاد، بعد از آنکه این سفرة رنگین و دلپذیر را در برابر ملتهای منطقه، خصوصاً ما ایرانیان به عنوان نتیجة مذاکرات ایران و آمریکا، «پهن» کردند، تازه نوبت به اروپائیها و روسها رسید که هر کدام لگدی نثار ما ملت کنند! آقای پوتین، یک موشک بسیار «موفق» و قدرتمند را در برابر مقامات پرتغالی که در مسکو حضور داشتند، آزمایش فرمودند، و در ادامه اضافه کردند، «حال که شما قرار است ریاست دورهای اتحادیة اروپا را عهدهدار شوید، بدانید که تبدیل اروپا به بشکة باروت کار درستی نیست!» و همزمان آقای لاریجانی که عین نادرشاه افشار پیوسته از این پایتخت به آن پایتخت در حال «دوندگی» هستند، به اسپانیا رهسپار میشوند تا با «سولانا» در مورد مسائل هستهای «مذاکره» کنند! حال اگر کسی به خود اجازه دهد و بگوید که این «موشک روسی» برای ترساندن آقای «سولانا» بوده، که یک بار به خود اجازه ندهند در مرزهای جنوبی روسیه «شیطنت» کرده، موشک اتمی به دست حاجمحمود برسانند، بعضیها ممکن است نویسندة این وبلاگ را متهم به «جانبداری» از این دولت و آن ملت کنند!
ولی آنچه تا حال نوشتیم فقط شرح احوالات «غذا» و «سالاد» در این سفرة رنگین بود؛ «دسر» هنوز مانده! «دسر» را هم اجلاس هشت کشور صنعتی برایمان آورد، و در قطعنامهای بار دیگر کشور ایران ـ بخوانید ملت بیچاره و سرکوب شدة ایران ـ را تهدید کردند که اگر دست از پا خطا کند، از طرف شورای امنیت سازمان ملل، «مجازات» خواهد شد! اگر راستش را بخواهیم، نویسندة این وبلاگ نمیداند ملت ایران به چه دلیل میباید اینهمه «تهدید»، «ناسزا»، داد و فریاد و «اولتیماتوم» را همه روزه از هر کس و ناکسی تحویل بگیرد، و صدایش هم در نیاید! مردهشور این «انقلاب اسلامی» را ببرند با رهبرانش، «فرهیختگانش» و مخالفنماهایش، که همه روزه ما ملت را در برابر لولة توپ یک مشت آدمکش بیحیثیت قرار میدهند، تا صنایع و کارگاههای نظامی غربی و شرقی بتوانند دخل و خرج کنند! واقعاً پرروئی، وقاحت و بیشرمی هم حد و اندازهای باید داشته باشد.
حکومتی که با شعار «مرگ بر آمریکا»، 28 سال است مردم مفلوک این مملکت را به نماز خواندن روی چمن دانشگاه، و دولا راست شدن توی کوچه پسکوچههای اطراف انداخته، دست در دست یک ارتش اشغالگر و آدمکش میگذارد تا از طریق «مذاکرات» با واشنگتن، زمینهساز شرایطی شود که، همان آمریکائیها و دوستان و دشمنانشان به خود اجازه دهند، هر جور که مایلاند، توی سر ما ملت ایران هم بزنند؟! واقعاً مردهشور این «انقلاب» را ببرند. حتی دولت نظامیان ناتو در کشور ترکیه هم به خود اجازه نداد در سطح جهانی تا به این اندازه به دست بوس ارتش اشغالگر آمریکا برود. کدام دولت منطقه را دیدهاید که اینچنین در صفحات نخست رسانههای بینالمللی به «حضور» ارتش اشغالگر «شرفیاب» شود؟ و بعد هم بر اساس اصل «آسیاب به نوبت» از همانهائی، یکی یکی تودهانی بخورد که در برابرشان کرنش و تعظیم هم کرده؟
امروز علی خامنهای، رهبر این حکومت، به خود اجازه میدهد که ضمن تأئید مواضع دولت احمدینژاد، از ایشان به عنوان دولتی نام برد که با «استکبار» در حال جنگ است! میشود آقای خامنهای، به ملت ایران بگویند این دولت در کدام جبهه در حال جنگ با استکبار است، که ما هم بفهمیم؟ همانطور که در بالا آوردیم، این حکومت در هیچ شرایطی نمیتواند مملکت را از چاهک متعفنی که 28 سال است ما ملت را در آن سرنگون کرده خارج کند. اگر «بحران» و «درگیری» دائم در داخل مرزها کلید حفظ این حاکمیت بر اریکة قدرت شده، خودفروختگی، تسلیم و وانهادگی در برابر سیاستهای جهانی، سکة رایجی است در دستهای همین حکومت که در گفتمان و روابط سیاسی و اقتصادی با جهان خارج حاکم کرده. حتی یک دزد سرگردنه، یک آدمکش و یک عنصر شریر هم میتواند برای خود ارزش و اعتباری قائل باشد، ولی این حکومت حتی برای خود به اندازة یک حیوان هم در سطح جهانی نتوانسته ارزش و اعتبار کسب کند. این حکومت بیاعتباری و رسوائی و خودفروختگیهایش را آنچنان در سطح جهانی تحت عنوان «مبارزه با استکبار» به خورد برخی گروهها داده، که نه تنها این افراد مفلوک، بلکه سردمداران همین دستگاه این «مضحکه» را باور کردهاند.
در واقع، باز هم همان سئوال بالا را میباید دوباره مطرح کرد: «تا کی و به چه دلیل ایرانیان میباید وجود این حاکمیت وابسته، نوکرصفت و آتشافروز را بر اریکة قدرت در کشورمان تحمل کنند؟»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر