چندی پیش، رسانههای بینالمللی دمیدن در یک بوق تبلیغاتی را آغاز کردند، بوقی که نام آنرا «حمایت مالی دولت آمریکا از مخالفان حکومت اسلامی» گذاشته بودند. طبق تبلیغاتی که بر این پایه به راه افتاد، گویا قرار شده بود دولت آمریکا مبلغی حدود 75 میلیون دلار به حمایت از «دمکراسی» در ایران اختصاص دهد! ولی از آنجا که، «مشت نمونه خروار است»؛ و جهانیان شاهدند که پس از سالها حاکمیت ارتش ایالات متحد بر کشورهای عراق و افغانستان، چه نوع دمکراسیای بر این ممالک حاکم شده، بساط 75 میلیون دلار کذائی نیز به سرعت به دست فراموشی سپرده شد. مردم دنیا که بلانسبت کور نبودند و دیدند چگونه ارتش آمریکا، اینبار حکومتهای اسلامی را با زور سرنیزة سرباز اجنبی بر مردم عراق و افغانستان حاکم کرد، و چگونه در کنار حکومت «الهی»، آدمدزدی، بمبگذاری و خصوصاً ـ این قسمت را کمتر در رسانهها انعکاس میدهند ـ چپاول همه روزة ثروتهای ملی و غارت معادن و منابع را سازماندهی کرد، و در کنار آن نیز گنجینهها و آثار عتیقه، به سرعت به خارج از کشور منتقل، و زیر نظر «ارتش دمکراسی» در بازار سیاه آثار عتیقه به فروش رسید! با این وجود، میباید قبول کنیم که، ایرانیان در اوائل کار، از اینکه دولت «جلیلة» ایالات متحد تا به این حد به «دمکراسی» در کشورشان «علاقمند» است، واقعاً اشک شوق از چشمانشان سرازیر شد؛ خصوصاً که گویا قرار بود آمریکائی جماعت این الگوی «نیست در جهان» را هم «لطف» کرده و در اختیار ملت تشنة دمکراسی قرار دهد. چرا که از سالها سال پیش، الگوی این دمکراسی «مشکلگشا» آب به دهان ملتهای جهان انداخته بود، و هر چند از کم و کیف آن بیاطلاع بودند، حشو و زوائدش از دیر باز چشمان همه را به خود خیره کرده بود. اگر ینگهدنیائیها میفرمودند که چه «برنامههائی» جهت این «دمکراسی» دارند، مسلماً میلیونها مردم جهان سوم، خصوصاً ایرانیان، نه تنها از شدت شوق زار زار برایشان میگریستند، که تا دنیا دنیاست رهین منتشان هم میشدند. بله، میتوانستند! ولی نکردند، و ما هم هنوز نمیدانیم تکلیف این 75 میلیون دلار چه شد؟
البته نباید فراموش کنیم که، این «خبر» متعلق به یک سال پیش است! در آنروزها حکومت اسلامی تا خبر «کمکهای» آمریکای جهانخوار به مخالفان خود را شنید، مثل همیشه اسب امام زینالعابدین بیمار را زین کرد، بلندگوهایش را به دست گرفت که، «ای جهانیان چه نشستهاید! آمریکا میخواهد اسلام را نابود کند!» تبلیغات پشت تبلیغات به راه افتاد؛ از آمریکا «انکار»، که «قربان شکل ماهت بروم، خودم آوردم ترا سر کار، این حرفها چیه؟» و از حکومت اسلامی «اصرار» که نخیر، «زیر سرت بلند شده، میخواهی برای من هوو بیاری!» البته همانطور که طی این 28 ساله، شاهد بودیم، «اختلافات» آمریکا و حکومت اسلامی، حکایت دعوای زوجها در «ماهعسل» است، اصلاً شیرینیاش به همین دعواهاست، با هم کنار آمدند! به قول سعدی، روز همه روز جنگ، شب همه شب آشتی!
ولی در این میان، گروهی از جماعت «اوپوزیسیونچی» که بعد از 28 سال صف گرفتن در «نوبت» حکومت و آقائی، دیگر حوصلهاشان سر رفته بود، به سرعت دست به کار شدند تا مگر از نمد این 75 میلیون دلار، کلاهی برای شب جمعة «خانم بچهها» فراهم آید! هر چه فریاد زدیم که جماعت، فریب این گاوچرانها را نخورید، این جانوران ینگهدنیا خودشان حامیان آخوند جماعتاند، دستگاه خلافت هزارة سوم را هم خودشان به ما حقنه کردهاند! گوش شنوائی نبود! یکی میخواست یک سایت «تلویزیونی» و «رادیوئی» روی اینترنت باز کند، گفتیم، آقای محترم! در ایران ارتباطات اینترنتی اجازه نمیدهد «مولتیمدیا» به راه بیاندازی! دیگری میخواست روی «ماهواره»، ایستگاه تلویزیونی به راه بیاندازد، یک شرکت هم برای چاپ «روزنامه» به ثبت برساند، یک ساختمان دو طبقه هم بخرد که در همکف «چاپخانه» بگذارد، «خانم بچهها» را هم در طبقه دوم اسکان دهد! البته «گاراژ» هم میخواست! چون توزیع روزنامه را هم خود «شرکت» انجام میداد. یکی هم میخواست یک پراکسی درست کند که یکمیلیون آدرس «آیپی» دینامیک داشته باشد! گفتیم مگر «فایروال» چین را میخواهید بشکنید، این کار خیلی پرهزینه و گران خواهد شد. به تندی گفت، «پولش هست!» بله، قرار بر این شد که وقتی «حق» مبارزات را گرفتند، هر کدام یک «فهرست» کامل از نیازهایشان بدهند تا ببینیم چهها میتوان کرد! از شما چه پنهان، هنوز خبری از هیچکس نشده!
جان خودم نباشد، جان شما، این آمریکائیها خوب میدانند جماعت را چطور «خر» کنند! درست حکایت اوائل حکومت اسلامی بود که همه طرفدار «امام زمان» و «معجزات» آن حضرت شده بودند، و به دست و پا افتاده بودند که از نعمت «انقلاب» به نحوی بهرهمند شوند! البته اگر «بهرهها» را در نظر بگیریم، بعضیها از قبیل خامنهای، خاتمی، رفسنجانی و ... از نظر خودشان محاسباتشان کاملاً «درست» از کار در آمد؛ اشکال فقط در این بود که، آخر سر، هم به خودشان ریدند، و هم به مملکت! کاری کردند که در آینده، فرزندانشان جرأت نکنند از «سجایای» پدران و نیاکان سخنی به میان آورند، بدون آنکه تو سری بخورند و یا اردنگی نوش جان کنند.
ولی با وجود همة این هیاهوها، داستان کذائی 75 میلیون دلار همانطور که گفتیم «فراموش» شد! دیگر نه کسی «گاراژ» خواست، و نه ایستگاه تلویزیون ماهوارهای! ولی امروز در کمال تعجب در سایت «بیبیسی» چشمم به جمال کاندی رایس روشن شد، و خبری تحت عنوان: «سرنوشت بودجة 75 میلیون دلاری ترویج دمکراسی در ایران»! بله، کاشف به عمل آمد که گویا «بیبیسی» هم بسیار علاقمند بوده بداند این 75 میلیون دلار چه شد! بنا بر گزارش سایت علیاحضرت ملکة انگلستان، اصلاً مجلس گفته بود که 66 میلیون دلار کافی است! و از این 66 میلیون، 36 میلیون را دادهاند به رادیو تلویزیونهای فارسی زبان دولت آمریکا! 20 میلیون دلار به «دفتر خاور نزدیک»، 10 میلیون دلار هم به سایت وزارت امور خارجه، و ارتباطات میان هنرمندان، ورزشکاران و دانشجویان ایران و آمریکا! خوب، این بود حساب و کتاب 66 میلیون، که تمام و کمال در برابرمان گذاشتند!
ولی با وجود آنکه، برای دستیابی به استقلال و آزادی مملکتمان، از روز اول ما چشم امیدی به یانکیجماعت نداشتیم، یک مسئله را نمیتوان از نظر دور داشت؛ باید به «بیبیسی» بگوئیم: «خر خودتی!» اولاً اینکه بودجة فعالیتهای رادیوهای فارسی زبان دولت آمریکا دیگر چه صیغهای است؟ این «عبارت» مسخره ساخته و پرداختة «بیبیسی» باید باشد، و از نظر حقوقی فاقد هرگونه وجاهت قانونی در کشور ایالات متحد است. دولت ایالات متحد، بر اساس قانون فقط یک رادیو دارد، و بس! از طرف دیگر، «بودجة» رادیوی منحصربهفرد «دولتی» در آمریکا، بر اساس قوانینی بسیار منضبط، خشک و غیرقابل انعطاف اداره میشود، این بودجه فقط میتواند محدود به «صدای آمریکا» باشد. از نظر قانونی، دولت آمریکا خارج از «صدای آمریکا»، حق «پخش» هیچ برنامهای ندارد، مگر به صورت «غیرقانونی»! و در مقاطع مختلف، در چارچوب فعالیت «صدای آمریکا»، همه ساله از طرف دولت به مجلس تقاضای بودجه ارائه میشود، و با در نظر گرفتن اینکه «صدای آمریکا» طی سالی که گذشت، هیچگونه فعالیت ویژه و فوقالعادهای به زبان فارسی ارائه نداده، میتوان گفت که در بودجة اصلی آن دخل و تصرفی پیش نیامده، خصوصاً در ابعاد 36 میلیون دلار! ثانیاً، «دفتر خاورنزدیک» که «بیبیسی» به آن اشاره دارد، و گویا «اتاق ایران» نیز در آن قرار گرفته، طی یک سال گذشته 20 میلیون دلار را چکار کرده؟ خرج میز و صندلی و اجارة دفتر داده؟ ثالثاً، نمیدانستیم برای ترجمة چند مدرک پیشپاافتاده، در سایت اینترنتی وزارت امورخارجة آمریکا به زبان فارسی، آنهم از نوع «الکن»، و ارتباط با چند دانشجوی یک لاقبا، و به اصطلاح هنرمندان فراری، دولت آمریکا میبایست 10 میلیون دلار در سال «هزینه» کند!
با در نظر گرفتن آنچه در بالا آمد، به خبری که «بیبیسی» بر روی خط اینترنت گذاشته فقط میتوان عنوان «اطلاعات غلط» داد. ولی این سئوال هنوز بیجواب مانده: «این 75 میلیون دلار که گویا فقط 66 میلیون دلار است، کجاست؟!» و برنامة دولت آمریکا که تحت عنوان «حمایت» از دمکراسی در ایران مطرح شده، کارش به کجا رسیده؟ «بیبیسی» با تکیه بر اظهارات فردی به نام «هادی قائمی»، مسئول بخش ایران در سازمان دیده بان حقوق بشر در نیویورک، ادعا دارد که هیچ یک از مخالفان از این بودجه استفاده نکردهاند، و اینکه سخن از اختصاص این مبالغ به فعالیتهای ضددولتی در ایران، صرفاً دست دولت را جهت سرکوب مخالفان بیشتر باز کرده. اینکه «مخالفان» از این بودجه استفاده کردهاند یا خیر، خود مطلبی است که میباید مورد «بررسی» قرار گیرد؛ چرا که میباید اول «مخالف» را «تعریف» کرد. شاهدیم که جدیداً بسیاری سایتهای اینترنتی و رادیوهای «ظاهراً» مخالف فعال شدهاند، و میدانیم که اینگونه فعالیتها، خصوصاً زمانی که اراذل «روزینامهنگار» و «خودفروخته» در آنها «قلم» میزنند، نیازمند «بودجههای» کلان است! شاید «کمکهای» ایالات متحد به «دمکراسی» در ایران هم در واقع، به معنای کمک به همین اراذل حاجاکبر و حاج محمود در «تبعید» بوده، و بعضیها خوابهای طلائی دیده بودند! در ثانی مگر در چارچوب یک بودجة سری و سیاسی، میتوان سخن از بهرهمندان و نام و نشانی فرد فرد آنان به میان آورد؟ در اینکه حکومت اسلامی دست در دست آمریکا مشغول سرکوب ملت ایران است، جای هیچ تردیدی نیست؛ ولی در اینکه بودجهها دقیقاً صرف چه اموری میشود، نمیتوان اظهار نظری به یقین کرد؛ از ظواهر بر میآید که «بودجه» به مصارف «صحیح» و معهود خود رسیده، حال اگر بعضیها به مقصود نرسیدند، «تقصیر» خانم رایس نیست!
ولی «بیبیسی» در این میان، به شیوة مرسوم و متداول خود سعی دارد برخی «نظرات» رایج را به شدت در افکار عمومی توجیه کرده، مورد تأئید قرار دهد. دستگیری مشتی رابطهای سوختة رفسنجانی، خامنهای و خاتمی، با محافل آمریکائیها در تهران، گویا رسانة ملکة موشها را هم به این صرافت انداخته که برای اینگونه دستگیریهای نمایشی مجوزی «محکمهپسند» به ملت ایران میباید ارائه داد! شاید به خبرنویسان «بیبیسی» میباید گوشزد کنیم که، این دستگیریها، علیرغم مخالفتهای احمدینژاد، خامنهای و رفسنجانی صورت گرفته، و همانطور که شاهد بودیم از کانالهای دیگری اداره میشود، کانالهائی که ارتباط زیادی با بودجهها و فعالیتهای آمریکائیها و انگلیسیها نمیتواند داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر