نوروز امسال با
فاجعه و بحران آغاز شد؛ بحران برای حکومت
اسلامی و فاجعه برای ملت ایران. آخوندیسم
پای در بحرانی گسترده گذارده، چرا که در
صحنة سیاست جهانی، علیرغم تمامی مارمولکمسلکیهایش دیگر امکان ندارد از طریق
قربانی کردن منافع ملی، برای خود موجودیتی
منطقهای حفظ نماید. خروج از بحران فعلی برای آخوندیسم بدون یک
بازنگری اساسی در شیوة حکومت و دستکاریهای پایهای در دگمهائی که «اهداف انقلاب
اسلامی» میخواند امکانپذیر نیست، عملی که
شاید غیرممکن نیز باشد. از سوی دیگر،
ملت ایران در ویرانیها و مصائب ناشی از سیل، بار دیگر
با پوست و گوشت خود طعم تلخ بیتفاوتی، بیلیاقتی
و بیتوجهی به نیازهای عمومی و به ویژه دریدگی جماعتی را چشید که دهههاست تحت
عنوان رهبران «محبوب و مردمی» و طرفدار «مستعضعفین» خود را انقلابیون «ضدغربی» جا
زده، سر سبیل ملت نقاره میزنند.
حضرات که در
داخل مرزها امکان زندگی انسانی را از ایرانیان سلب کردهاند، اوباشانشان را در پایتختهای اروپا و آمریکا اسکان
دادهاند، و نوچههایشان را به خرج ملت
ایران به همان فرنگستانی میفرستند که از سر تا پای آن را نفی میکنند، باشد تا اینان با کسب مدارک تحصیلی دهانپرکن و
غالباً «ساختگی» ابزاری شوند جهت فخرفروشی به جوانانی که در مخروبهها کرک و دیگر
مواد مخدر وارداتی مصرف میکنند، و یا در
بهترین نوع ممکن قربانی نظام سرکوبگر آموزش «اسلامی» شدهاند. بله، همین جماعت فخرفروشان و چپاولگران، زمانیکه سیل بنیانکن از راه میرسد، پاسدار مسلح را برای سرکوب سیلزدگان اعزام میکند
و ضمن پهن کردن بساط نوحهخوانی و سلفیگرفتن در سیلاب، کاسة
گدائی از غرب به دست میگیرد؛ بیتوجهی
و سهلانگاری خود را به حساب تحریمهای آمریکا میگذارد، و ... و نفسکش میطلبد
و ارث پدر نداشتهاش را از قربانیان سیل طلبکار میشود.
اگر به این مجموعة تأسفبار آنچه را که شرایط
«معمول» حکومت اسلامی به شمار میآید،
یعنی فساد سازمان یافتة دستگاه اداری، گرانیکمرشکن،
نبود دادرسی به مطالبات صنفی، تجاری، حرفهای و خصوصاً فروپاشی تولید داخلی را
نیز اضافه کنیم تصویر کاملتر خواهد شد.
حال باید پرسید این «ره» قرار است به کجا برود؟! برای
یافتن مقصد چنین حکومتی میباید نخست از بررسی شرایط بینالمللی آغاز کنیم.
ملایان از
روزی که با دستهای گرم و مهربان سازمان سیا در ایران به قدرت رسیدند، در اطراف خود دست به بحرانسازی زدند، به این امید که بتوانند همزمان با همکاریهای
مستمر و زیرجلکی با واشنگتن به موجودیتشان تا حد امکان امتداد دهند. پرواضح
است که در این بحرانسازی هر دو طرف درگیر ـ
تهران و واشنگتن ـ همکار و همرزم به شمار میروند. و هم اینان در توافق هستهای نیز به غلط مفری
دیدند جهت امتداد موجودیت فاشیسم اسلامی.
به عبارت سادهتر چنین پنداشتند که با پای بیرون گذاردن از بحرانهای
خودساختة گذشته، یعنی گروگانگیری، هیاهوی نبرد با آمریکا، و ... زمینة مساعدتری جهت همکاریهای «سازنده»
و یا به قول برایان هوک، مسئول ایران در
وزارت امور خارجه آمریکا، امکان «مصالحه» خواهند
یافت. ولی کاملاً مشخص بود که «ایدة»
کودکستانی اینان ره به ترکستان خواهد برد. هر چند در قفای برجام، پایهگذاری یک عربستان سعودی شیعیمسلک در
ایران، کودنهائی را در تهران و واشنگتن «نشئه»
کرده، در عمل امکانپذیر نیست. و دیدیم که رویای «آریامهریسم» چادروچاقچوری
کارش به کجا کشیده. پس از 40 سال دونالد
ترامپ، رئیس جمهور ایالاتمتحد مجبور شد
پاسداران عزیزتر از جان واشنگتن، یعنی تفنگچیهای
«ضدکمونیستی» را که آمریکا در ایران پایهریزی کرده بود ـ اینان همزمان با خلق هنگهای عرب و القاعده در
افغانستان و پاکستان سر از قنداق در آوردند ـ در لیست تروریسم جهانی بگذارد! واشنگتن
با اینعمل به عیان نشان داد که ژئواستراتژی کاخسفید گام دیگری در منطقة خاورمیانه
و آسیای مرکزی به عقب برداشته:
«[من] سپاه
پاسداران جمهوری اسلامی [...] شامل نیروی قدس [را] به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی [...] اعلام
میکنم. [...] رژیم ایران نه تنها حامی
حکومتی تروریست است، که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالانه در تروریسم،
به عنوان یک ابزار حکومتداری، مشارکت
کرده و آن را تأمین مالی و ترویج میکند. سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی ابزار اصلی دولت ایران برای هدایت و اجرای کارزار تروریسم
بینالمللی آن [رژیم] است.»
منبع: صدای آمریکا،
19 فروردینماه 1398
مفهوم سیاسی و
استراتژیک پیام دونالد ترامپ کاملاً روشن است،
ولی گروههای دولتی و اوپوزیسیون
«رسمی» خارجنشین از این اظهارات برداشتهائی دارد که به نظر آنقدرها با واقعیت مرتبط
نیست. اوپوزیسیون «رسمی» زبان به ستایش تصمیمات رئیس
جمهور آمریکا گشوده، «داخلیها» نیز داغ و درفش به هوا بردهاند و از
زبان ممجواد ظریف، تولهحاجیای که
وزارتخارجه را ظاهراً «اداره» میکند،
دست به تهدید واشنگتن برداشتهاند:
«محمد جواد ظریف،
[...] به ادعاهائی مبنی بر آمادگی کاخ سفید برای ثبت نام سپاه پاسداران اینکشور در
فهرست گروههای تروریستی آمریکا واکنش نشان داده و به مقامات واشنگتن نسبت به پیآمدهای
این اقدام هشدار داد.»
منبع:
خبرگزاری آناتولی، 7 آوریل 2019
بله! کار بجائی رسیده که وزیر امورخارجة حکومت دستنشاندة
آمریکا به واشنگتن هشدار میدهد! حکایت
هشدار سگ دستآموز شده به صاحبش! از سوی
دیگر، اپوزیسیون «رسمی و رسانهای» خارجنشین نیز عمل ترامپ را به یکصد زبان «ستوده!»
برخی خوشحالاند که «جنگ در راه است»، توگوئی جنگ جای خوشحالی و خرسندی دارد؛ گروهی
دیگر تحریمهای اقتصادی و تروریست خواندن پاسدارها را مکمل یکدیگر معرفی میکنند، و چنین میپندارند که با این مانورها حکومت
ملایان با آنچه آنان در ذهنیت و رویاهایشان ساختهاند یکشبه جایگزین خواهد
شد؛ گروهی دیگر پای را فراتر گذارده
آمادگی خود را جهت تشکیل دولت گذار اعلام کردهاند، خلاصه بگوئیم آمادهاند تا همچون موش بر
قالب پنیر بنشینند؛ و ... و خلاصه هر کدام از اینان به شیوة خود برای
صاحبشان دمی جنبانده. با این وجود،
به استنباط ما، هم ممجواد و هم این
اپوزیسیونی که نظام رسانهای قصد دارد آن را «رسمی» جا بزند، هیچکدام ابعاد واقعی چرخش واشنگتن را یا ندیدهاند،
و یا اگر هم دیدهاند، میخواهند با هیاهو و جنجال این عقبنشینی استراتژیک
را پوشش دهند.
رابطة آمریکا
با دولتهای دستنشاندهاش در سراسر جهان حکایتی است تکراری؛ آنقدرها
نیازی به تجزیه و تحلیل نداریم. نیمنگاهی به کشورهائی که دولتهایشان توسط
آتلانتیستها در قدرت نگاه داشته شدهاند نشان میدهد که این «رابطه» بر چه اساسی
استوار است. راه دور نرویم!
نگاهی گذرا به سرنوشت محمدرضا شاه
پهلوی نشان خواهد داد که واشنگتن با وابستگانی که دیگر قصد حمایتشان را ندارد
چگونه «رفتار» میکند. و این رفتار بر اساس «آشی که برای من
نجوشد، سر سگ در آن بجوشد» تنظیم شده. به
عبارت دیگر، آنزمان که حکومتی مطالبات صددرصدی واشنگتن را به
هر دلیلی، نخواهد و یا نتواند اجابت کند، هم میباید
سرنگون شود و هم سرزمیناش به خاکوخون کشیده شود! طی
دوران جنگ سرد، این استدلال آتلانتیسم در ارتباط با مناطق تحت
نفوذش بوده، و امروز نیز علیرغم تغییرات گسترده در شرایط
اقتصادی، مالی و حتی صنعتی جهان، و بازگشت روسیه به مراودات جهانی، واشنگتن هنوز دقیقاً در همین مسیر گام برمیدارد.
موضعگیریهای
کاخسفید در مورد صدام حسین در عراق، بنعلی در تونس، سرهنگ قذافی در لیبی و ... و اینک مادورو در کاراکاس
دقیقاً همان مسیری است که واشنگتن همیشه طی کرده؛
«از شما حمایت میکنیم، و آنزمان
که دیگر به شما نیازی نداشته باشیم، قتلعامتان
خواهیم کرد و خاکتان را به توبره میکشیم!»
ولی اگر این موضعگیری در شرایط «جنگ سرد» پاسخگوی نیازهای آتلانتیسم شده
بود، امروز نمونههای شکستخوردة کودتای ترکیه، جنگ داخلی سوریه، هیاهوی ونزوئلا، کودتا در عربستان سعودی، و حتی مضحکة اصلاحطلبی، اصولگرائی و بازگشت
به «رضاشاهپرستی» در حکومت اسلامی جمکران به صراحت نشان داده، که
کارآئی ندارد.
آمریکا نمیتواند
به دور از هر گونه مسئولیتپذیری در سطح جهانی دست به بازی با مهرههای خود در
کشورهای تحت نفوذش زده، با نشاندن سگ بجای کلهپز، هم موقعیت خود را مستحکمتر کند و هم رقبای
جهانی ـ روسیه، چین،
هند ـ را پس بزند. خلاصه
بگوئیم، واشنگتن با تروریست خواندن لشوشی که از روز نخست جهت به راه انداختن
تروریسم دولتی، سرکوب آزادی بیان ایرانیان، قتلعام مخالفان، سر به نیست کردن چپگرایان، حاکم کردن شرایط قرونوسطائی و ... در ایران سازمان
داده، دیگر نمیتواند به منافع استعماری خود در ایران امتداد دهد.
و این است
آنچه در اظهارات اخیر دونالد ترامپ و تروریست خواندن پاسدارها از اهمیت برخوردار میشود.
همانطور که در رابطه با حملة جنایتکارانة
عموسام به ملت بیپناه عراق در همین وبلاگ بارها نوشتهایم، اینبار
نیز آمریکا عقبنشینی خواهد کرد، ولی
برخلاف گذشتهها «پشتجبههای» جز مرزهای طبیعی خود نخواهد داشت. بله «پشت جبهه» به درون خاک آمریکا
رسیده، به همین دلیل است که ماهها پس از
تروریست خواندن محفل اخوانالمسلمین توسط دولت آمریکا، شاهد جولان اعضای شناخته شدة این تشکل تروریست
در مجلس نمایندگان و حضور چشمگیرشان در رکاب «شخصیتهای» آمریکائی هستیم! در نتیجه،
تعجبی ندارد اگر چند صباح دیگر شاهد آفتابی شدن سروکلة چند سر از «سرداران»
جمکران در دامان عموسام شویم.
حال ببینیم
تغییر مواضع آمریکا در خاورمیانه، چه
تغییراتی را میتواند در درون مرزهای ایران به همراه آورد. دولت
روسیه از «برجام» آنچه را که میخواست،
یعنی تعطیلی تهدید اتمی جمکران بر علیه مواضع منطقهای کرملین به دست
آورده. حال اینکه آمریکا و اقمار اروپائیاش
بتوانند خنزرپنزرهایشان را به جمکران صادر کنند، تا آنجا که کار را به حضور کارشناسان سازمان
سیا در محل نکشاند، از منظر مسکو اهمیتی ندارد. ولی برخورد واشنگتن نشان داد که مقصود اصلی
اینکشور از روابط تجاری نه آن است که به صورت رایج برداشت میشود. برای واشنگتن تجارت، یعنی چپاول، فراهم آوردن شرایط سرنگونی برنامهریزی شدة دولت، حمایت از گروههای فشار، فروپاشانی تولید ملی، و ...
اهدافی که به دلیل فشار روسیه نمیتوانست با تکیة صرف بر «برجام» تحقق یابد، به همین دلیل نیز آمریکا دکان برجام را تعطیل
کرد. با این وجود،
مسیر شاهراههای «شمال ـ جنوب» و احیای «جادة ابریشم»، ایران را در مرکز تجارت جهانیای قرار داده که
در طرحهای میانمدت و درازمدت کرملین از جایگاه ویژهای برخوردار است. و
نتیجتاً هیاهو و مغلطه بر سر اصولگرائی و اصلاحطلبی و یا «رضاشاه پرستی» نخواهد
توانست اصل مسئله، یعنی تأمین راههای
ارتباط جهانی را برای مسکو تحتالشعاع قرار دهد.
و اگر همزمان، مسیر کودتا و
جنگ، سرنگونی و براندازی نیز بسته بماند، در
شرایطی که سیاستهای احتمالی در حکومت جمکران در میدانکی بسیار محدود محصور میشود،
ایندولت
چه راهکارهائی در اختیار خواهد داشت؟
به استنباط ما
شمار راهکارها بسیار قلیل است. نخستین پیامد دور شدن غرب از ایران آن خواهد بود
که اقتصاد کشور با سرعت از مرحلة طفیلیگری اقتصاد آتلانتیست منحرف شده، به سوی مراوده با همسایگان، و خصوصاً چین و روسیه برود. این
ارتباط گستردة اقتصادی که ابعادی صنعتی، تجاری و نهایتاً فرهنگی نیز به خود میگیرد، آیندة تحولات اجتماعی ایران را رقم خواهد
زد.
از منظر سیاسی
و نظامی نیز، اگر آمریکا مجبور شود پای خود را از حیطة مسائل
ایران بیرون بکشد، باید دید جامعة ایران
تا چه مرحلهای حاضر است بدون حمایت واشنگتن از ملایان موجودیت فیزیکی اینان را در
رأس قدرت بپذیرد. موجودیتی که آخوندها با
تکیه بر بدهبستان با طرفهای آتلانتیسم برای خود فراهم آوردهاند. فراموش نکنیم که رابطة «بدهبستان» آمریکائیان
با جمکرانیها مهمترین عامل حفظ «مشروعیت» ملاها بوده. این رابطهای است که در باورهای عوام عنوان
«نبرد با آمریکا» گرفت، هر چند به واقعیتی
انجامیده که جز «جنگ زرگری» نام دیگری نمیتوان بر آن نهاد. جنگی که در عرصه واقعیت، کشور ایران را عملاً به طفیلی اقتصاد نفتی
واشنگتن تبدیل کرده. حال اگر مجموعه روابط و عایدیهای ـ مالی،
تجاری و خصوصاً درآمدهای ناشی از قاچاق پاسدارها ـ تعطیل شود،
نانخورهای پرشمار اینان سر بر آستان کدامین قدیس خواهند گذارد؟ به استنباط ما،
اینهاست آنچه آیندة سیاسی و اقتصادی ایران را رقم میزند، و نه
اخم و تروشروئی رسانهای دونالد ترامپ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر