«حسن
روحانی: ما از شما [آمریکا] دعوت میکنیم
به میز مذاکرهای که خود آن را برهم زدید بازگردید؛ من گفتگو را از همینجا آغاز میکنم.»
منبع: بیبیسی،
25 سپتامبر 2018
اعلام آمادگی
رسمی حسن روحانی برای مذاکره با آمریکا، طی سخنرانیاش در 73مین مجمع عمومی سازمان ملل،
خامنهای را سخت به وحشت انداخته! از
اینرو بار دیگر ولیفقیه حکومت اسلامی در تجمعی که توسط دستگاههای تبلیغاتی رژیم
به راه افتاده، هلمنمبارز میطلبد و
برای آمریکا خطونشان میکشد. خامنهای
«در پیش بودن اربعین حسینی» را بهانة برپائی این بساط معرفی میکند، تا از دلائل واقعی آن سخنی به میان نیاورد. به صراحت بگوئیم، در شرایط فعلی جز احساس خطر دلیل دیگری برای
برگزاری چنین مراسمی نمیتوان یافت. حال
این سئوال مطرح میشود که علی خامنهای از چه ترسیده؟ اگر حکومت
ملائی با بسیج لشکر «فدائیان و ذوبشدگان در رهبری»، چنگ و دندان نشان میدهد و تهدید میکند، هدف این تهدیدات کیست؟ خامنهای به عادت همیشگی چنین وانمود میکند که
هدف اصلی آمریکاست:
«اخیراً رئیسجمهور
آمریکا به سران اروپا گفته شما دو سه ماه صبر کنید، جمهوری اسلامی کلکش کنده خواهد شد.»
منبع:
رادیوفردا، 12 مهرماه 1397
به عبارت سادهتر، باید بپذیریم حکومت ملایان گروهی را که به
ادعای بلندگوهای دولتی تعدادشان به بیش از یکصدهزار نفر بالغ میشود در استادیوم
آریامهر جمع کرده تا مقام معظم رهبری «مچ» آمریکا را بگیرد و بگوید، «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند!» تکرار شعارهای پوسیدهای که پیشتر در دهان
خمینی میگذاشتند و اینک خامنهای مأمور تکرارشان شده، نیازمند چنین تجمعی نبود. از
چندین سال پیش در وبلاگهایمان به صراحت گفتهایم که روسیه در برابر فروپاشانی
رژیمها، خصوصاً در همسایگیاش حساسیت نشان میدهد، و آمریکا،
همچنانکه در مورد ترکیه و سوریه نیز مشاهده کردیم، دیگر قادر نیست دست به دولتسازی و کودتا در
خاورمیانه بزند. حال ظاهراً علی خامنهای
که تازه دوزاریاش افتاده قصد دارد «امتداد» سیاست روسیه در آسیای غربی را به حساب
اقتدار خود و استقلال رژیم اسلامی بنویسد:
«[...] این بیچاره [ترامپ] دلخوشی به خودش
و همکارانش میدهد.»
همان منبع
بله، دونالد ترامپ قادر نیست رژیم اسلامی را با رژیمی
مناسب با مطالبات امروزی واشنگتن در خاورمیانه جایگزین کند. ولی این مسئله هیچ ارتباطی با «قدرت» فرضی حکومت
اسلامی نداشته و ندارد. و مشکل «چیستان»
ما هم به اینصورت هنوز حل نشده. به عبارت دیگر،
اگر خامنهای استحضار دارد که آمریکا «حریف» قدرت و اقتدار او نیست، چرا
دست به مانور زده؟ چرا وقت «گرانبهای»
خود و بسیجیهای نظام مقدس را در زِلّ آفتاب در استادیوم فرسودة «آریامهر» تلف میکند؟ درست حدس زدید؛ مقام معظم به قول معروف جفتکردهاند!
به استنباط ما
برای وحشت علی خامنهای دو دلیل اساسی میتوان برشمرد، و در این خلاصه تلاش خواهیم کرد ایندو «دلیل»
را تا حد امکان بشکافیم. نخستین دلیل
اینکه فلسفة وجودی رژیم اسلامی در سطح بینالمللی در بنبست اوفتاده. و دومین دلیل اینکه، فشار روزافزون روسیه بر رژیمهای «یاغی»، دامنة عملکردشان را به شدت کاهش داده. این رژیمها که عموماً دستآموزان واشنگتن به
شمار میروند، و همچون کرهشمالی از طریق
زدن نعلوارونه به ابزاری جهت بحرانسازی و اعمال فشار در روابط بینالمللی تبدیل
میشوند، بالاجبار میباید پای در مجموعه
روابطی نوین بگذارند. علی خامنهای از آغاز چنین روابطی به وحشت
افتاده خصوصاً که آمریکا با خروج از «پیمان مودت» که پس از کودتای 28 مرداد با رژیم
شاه منعقد کرده بود، پلهای پشت سر رژیم
ملائی را فروپاشانده. پس نخست برویم به
سراغ بنبست فلسفة وجودی رژیم اسلامی.
بررسی ریشههای
رژیم اسلامی آنقدرها نیازمند بحث و گفتگو نیست.
ملایان در اوج درگیریهای سرمایهداری غرب با سوسیالیسم علمی شوروی، و از طریق کودتای ارتش شاهنشاهی در ایران به
قدرت رسیدند. و علیرغم هایوهوی و عربدهجوئیهای
نمایشی و آزادیخواهیهای «خیابانی ـ هولیوودی» و افادههای بعضی خوشرقصان، مشکل میتوان
آرمان و اهدافی عالیه در چنین تغییر و تحولی پیدا کرد. با نیمنگاهی
به حذف شدگان سیاسی تحت رژیم ملائی به صراحت درمییابیم که آریامهریسم در قالب ملابازی
در کشورمان امتداد یافت. در عمل،
ملایان همانهائی را کشتند، شکنجه
کردند و یا از کشور فراری دادند که برای آریامهر هم تهدید تلقی میشدند. بله،
بدون رودربایستی بگوئیم، رژیم
ملائی تداوم منطقی رژیم پهلوی بود. ولی مسلماً علی خامنهای این «پیشنهاده» را
مطرود خواهد دانست، و سعی خواهد کرد تا
برای رژیم ملائی، جدا از کودتای 22 بهمن و
تبعات «نظامی ـ امنیتی» آن کسب «اعتبار» کند:
«[...] نجات
کشور از شر حکومت استبدادی و سلطنتی موروثی، ایستادگی در مقابل همه توطئههای 40 سال اخیر و افزایش اعتبار و احترام ایران
در منطقه و جهان از دیگر نمودهای اقتدار جمهوری اسلامی است.»
منبع: مهرنیوز، 4 اکتبر 2018
البته در
اینکه استبداد پلیسی پهلویها آش دهان سوزی نبود،
جای شک و تردید نیست، و فقط ایادی
و نوچههای دربار چنین رژیمی را توجیه میکردند. ولی برخلاف ملایان، اگر
پهلویها را ملت ایران نفی کرد بخاطر دانسینگ و کافه و مینیژوپ نبوده؛ رژیم پهلوی سنگوارهای شده بود که دیگر پاسخگوی
پرسشهای نوین جامعة ایران نبود. به صف
کردن جماعت برای رژههای 4 آبان، تجلیل
شبانهروزی از انقلاب «شاه و ملت»، و چاپ
عکسهای تمام قد اعلیحضرت در روزنامههای دولتی در کنار سرکوب سیاسی، سانسور،
فساد دستگاه اداری و ... حساسیت عجیبی در کشور به وجود آورده بود. خلاصه بگوئیم، آنها که با آخرین دهة رژیم پهلوی از نزدیک
آشنا هستند، و این رژیم را به صراحت لمس
کردهاند، بخوبی میدانند از چه سخن میگوئیم.
ولی ملایان، مخالفت عمومی با استبداد سیاسی را به نفع عمامه
و عبا و نعلین و روضهخوانی و دینفروشی مصادره کردند؛ دین اسلام را که خود منبع الهام تمامی
استبدادهای سنتی و مدرن در کشورهای مسلماننشین است، حامی «آزادی» معرفی نمودند.
عملی که منطقاً نیازمند سرکوب عمومی شد، و در مسیر سرکوب مطالبات واقعی ملت ملایان
همکار و همدمی جز ارتش و نیروهای سرکوبگر شهربانی در اختیار نداشتند. اینجاست که سروکلة مستشاریهای آمریکا و
انگلستان در کنار حکومت اسلامی آفتابی میشود.
ولی همانطور
که بالاتر نیز گفتیم، امروز پس از گذشت 4
دهه، فلسفة وجودی استبداداسلامی دیگر در
ایران از میان رفته. خلاصه بگوئیم،
پاسخ تند روسیه به مطالبات اسلامی آمریکا و انگلستان در سوریه، پایان کار اسلامپروری آتلانتیسم بود. دیگر نه ملت ایران و نه دیگر ملتهای خاورمیانه
را نمیتوان به بهانه مبارزه با استبداد با چماق «دینپروری» و دینپناهی سرکوب
نمود. تیغة شمشیر سرکوب دینی کُند
شده، و این واقعیت «دردناک» را بیش از
آنچه علی خامنهای درک کند، اربابانی
لمس کردهاند که چهار دهة پیش او و همراهاناش را از زبالهدانهای خراسان و جنوب
شهر تهران به مقامات کشوری و لشکری ایران «ارتقاء مرتبه» دادند.
البته مقام
معظم به الطاف محفل «شیخوشاه» امید فراوان داشتند. چرا که بر اساس بدهبستانهای «برادرانه» در
این محفل، زمانیکه شیخ به روغنسوزی میافتد، شاه به کمکاش خواهد آمد! و زمانیکه چرخ گاری شاه پنچر میشود، این وظیفة شیخ است که زیر دست قبلة عالم را
بگیرد. ولی با خروج رسمی آمریکا از «پیمان
مودت»، شاهدیم که پنچری شاهالله و روغنسوزی شیخالله
همچنان ادامه دارد، هر چند برای بازگشت رضاشاه و برقراری حکومت
«عدل» شاهنشاهی، از پشت ابرهای تیرة
دیپلماسی جهانی هنوز بارقة امیدی به چشم نمیخورد. خلاصه
بگوئیم، شیخ نه تنها به بنبست
رسیده، که از شاه نیز جدا مانده، و تنها شده. و اگر به این واقعیت دردناک تغییرات «کلان
استراتژیک» واشنگتن را نیز بیافزائیم دلیل وحشت و هراس علی روضهخوان را بهتر درک
خواهیم کرد.
بالاتر عنوان
کردیم که فشار روسیه بر رژیمهای «یاغی» افزایش یافته، و به طور مثال شاهد بودیم رفع تخاصم آمریکا با
کرة شمالی که از سوی ترامپ مطرح شد، در
واقع زنگ خطری بود در گوش خامنهای و ایادی حکومت اسلامی. خامنهای و حواریوناش که به دلیل شکست عملیات
کودتائی طی چند سال گذشته امیدشان به بازگشت سلطنت به یأس مبدل شده، بر این اصل تکیه داشتند که آمریکا در چارچوب
دیپلماسیهای بینالمللی نیازمند چند رژیم «یاغی» خواهد بود، و
ملایان نیز خواهند توانست با تکیه بر این «نیاز» فلسفة وجودیشان را حفظ
کنند. ولی موضعگیری ترامپ در مورد کرهشمالی
وضعیت را برای اینان نیز به شدت نگران کننده کرد. اگر خامنهای نمیتواند رژیم اسلامی را با
سلطنت جایگزین کند، و نمیتواند به عنوان
یک رژیم یاغی، هم از حمایت زیرجلکی آمریکا
بهرهمند شود و هم در خلاء دیپلماتیک دست به عربدهجوئی و هلمنمبارزطلبی
بزند، چه خواهد شد؟ پاسخ روشن است، رژیم ملائی ناچار میشود با قبول واقعیات و
نیازهای مادی و اساسی جامعه، هم ارتباطاش
را با آمریکا علنی کند، و هم در روند مسائل جاری کشور «قبول مسئولیت» نماید. و این پروسه برای رژیمی که جز سرکوب و چپاول
هدف و مأموریتی نداشته و ندارد، جز مرگ و
نیستی به همراه نخواهد آورد.
به همین دلیل
است که سپاه ساندیسخواران را به استادیوم آریامهر هی کردهاند تا علی خامنهای در
برابرشان ابراز وجود کند، و برای این و آن
خط و نشان بکشد:
«دشمن میخواهد
ملت ایران را به این نتیجه برساند که... راه حلی وجود ندارد مگر... تسلیم شدن در
مقابل آمریکا. من صریحاً اعلام میکنم
کسانی که در داخل کشور، این فکر را که
مطلوب و محبوب دشمن است ترویج میکنند، اینها
خیانت میکنند. این خیانت به کشور است.»
منبع:
رادیوفردا، 12 مهرماه 1397
بله علی خامنهای
نمیخواهد «تسلیم» آمریکا شود! خیلی جالب
است؛ ولی مگر قرار شده کسی به آمریکا «تسلیم» شود؟ مگر
رهبر کره شمالی پس از دیدار با ترامپ «تسلیم» او شده؟! خامنهای که سخن از تسلیم میگوید، از این وحشت دارد که ابزار سیاستگزاری
مردمفریبانهای که محفل جیمیکارتر و دمکراتها با کودتای 22 بهمن 57 در اختیار او
و همپالکیهایش گذاشتهاند از چنگاش به در رود.
و از دست دادن ابزار عوامفریبی
برای کسی که نان عوامفریبی سق زده، معنائی جز نابودی نخواهد داشت!
بررسی اظهارات
خامنهای را در همینجا متوقف میکنیم، و
یادآور میشویم که «مذاکره» بین دولتها به هیچ عنوان به معنای «تسلیم» نیست! مگر آنکه افرادی از قبیل علی خامنهای «عدم
مذاکره» را نوعی ارزش و مزیت سیاسی معرفی کرده باشند. زمانیکه
چنین افرادی پای میز مذاکره مینشینند، تمامی شعارهای مردمفریبی را که با توسل به آنها
استبداد و سرکوب و سانسور را بر جامعه تحمیل کردهاند از دست خواهند داد. به این
دلیل است که خامنهای مذاکره را با «تسلیم» مترادف میداند. بله،
اگر بالاجبار پای میز مذاکره با ترامپ بنشینند «بعضیها» تسلیم خواهند شد، و این بعضیها هیچ ربطی به ملت ایران
ندارند. اینان امثال خامنهای هستند که
از «عدم مذاکره» با آمریکا برای خود «مزیت» سیاسی درست کردهاند. مزیتی که از دست خواهند داد و مجبور میشوند
پاسخگو باشند. به همین دلیل خامنهای باز هم به سپاه ساندیسخواران
که در استادیوم برایاش جمع کردهاند وعدة سرخرمن میدهد:
«هنوز
در اوایل راه هستیم و باید با تلاش و مجاهدت و راه بلدی، شجاعت و تدبیر و استفاده صحیح از امکانات، مسیر پیشرفت را ادامه دهیم و به قله مورد نظر
ملت و انقلاب برسیم.»
منبع: مهرنیوز،
4 اکتبر 2018
بله، ایشان
هنوز در اوائل راه هستند. هنوز نرخ دلار به
100 هزار تومان نرسیده؛ هنوز تعداد
جوانان پناهنده، مهاجر و فراری از کشور به مرز 50 میلیون تن
نرسیده؛ هنوز چند نفری در تهران و شهریار
و سنندج میتوان پیدا کرد که نفسی میکشند؛ هنوز و
هنوز و ... ولی برای خامنهای خبرهای بدی آوردهایم. این بهشتی که قرار است او و سپاه ساندیسی او
بسازند از پایبست ویران است. دیگر نه
احدی در داخل به اوراد مالیخولیائی اینان ارادتی دارد و نه در خارج از مرز، اربابانی که فوت در آستینشان میکردند چشم
امیدی به عملکردشان بستهاند. و نهایت امر میباید بگوئیم، مذاکره
با آمریکا در عمل نوعی «تسلیم» هم هست، تسلیم خامنهای است در برابر ملت ایران.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر