۱۲/۱۷/۱۳۹۶

سمفونی مرگ!




پس از بحران‌های اخیر ایران که با آشوب‌های دی‌ماه شروع شد و به درگیری‌ با زنان و دراویش کشید،   همزمان با 8 مارس،  روز جهانی زن،‌  قلادة علی خامنه‌ای را گشوده به وی منبر دادند.   ایشان نیز به عادت مرضیه در اظهاراتی به دور از عقل و منطق،  یک‌بار دیگر به صراحت ثابت کردند که تحولات اجتماعی به هیچ عنوان در رفتار و سیاستگزاری‌های حکومت جمکران دخیل نیست!   در چنین شرایطی سئوالی مطرح می‌شود.  چگونه یک حکومت به خود اجازه می‌دهد به تحولات اجتماعی اینچنین بی‌توجهی کند؟  و تکیه‌گاه چنین حکومت فارغ از مشروعیت عمومی چه می‌تواند باشد؟  برحسب اینکه حامی و یا مخالف این حکومت هستید،   می‌توان به دو سیاق به این پرسش‌ها پاسخ گفت.   حامیان مدعی خواهند شد که «مردم» با حکومت‌اند،   و علی خامنه‌ای مشروعیت‌اش را از صحرای کربلا و صدراسلام می‌گیرد.   در نتیجه،  خامنه‌ای کاری هم با منطق و «سیاست» و ملت ندارد!   ولی صاحب‌نظران و تحلیلگران خواهند گفت،  علی خامنه‌ای،  رهبر حکومت خردرچمن اسلامی فاقد حمایت عمومی بوده،   نوکر اجنبی است.  چرا که،  بی‌توجهی به افکار عمومی در زمینة سیاست برای حاکمان گران تمام می‌شود،  و چنین بی‌اعتنائی‌ای می‌تواند کل حکومت را ناپایدار کند.  تحلیل‌گران خواهند گفت،   فقط یک حاکم احمق یا نوکر می‌تواند در برابر افکارعمومی اینچنین جفتک بیاندازد.  اگر احمق باشد از قدرت سرنگون می‌شود،  و اگر وابسته،   موجودیت‌اش در گرو تأئید اجنبی است و قدرت‌اش را از «غیرملت» می‌گیرد.   

ولی چه بهتر که برخورد موشکافانه‌تری با این موضع‌گیری‌ها ـ حمایت و یا مخالفت با حکومت ملائی ـ  داشته باشیم.  در مورد حامیان می‌‌باید گفت،  اگر حکومت آنچنان که شما می‌گوئید ریشه در قلوب ملت دارد،   پس از چه روی جهت حفظ موجودیت‌اش نیازمند اینهمه سرکوب،  سانسور،   فشار،   لشکرکشی خیابانی و ... و خصوصاً اعدام‌ها شده؟  در ثانی،   آمریکا که به ادعای شما دشمن اسلام است،   در تمامی کشورهای منطقه حامی اوباش اسلامگراست.  از افغانستان تا ترکیه،  و از عربستان تا تونس،   هر کجا سفرة اسلام پهن شده،  آمریکا کنارش نشسته.  حال چه شده که این آمریکا فقط با اسلام شما مخالف است؟    

حال می‌رویم به سراغ گروهی از مخالفان این حکومت و می‌پرسیم،  شما با چه چیزی در این حکومت مخالف‌اید؟  صرفاً با شخص علی خامنه‌ای،   یا با یک مجموعه سیاست‌های اجتماعی،  اقتصادی و سیاسی‌ای که توسط این حکومت بر جامعه تحمیل شده؟   در کمال تعجب می‌بینیم که گروه کثیری از «مخالفان» حکومت اسلامی،  گسترش روابط با غرب و خصوصاً با آمریکا را در رأس مطالبات‌شان «جاسازی» ‌کرده‌اند!   خلاصه بگوئیم،   اینان نیز عین علی خامنه‌ای وانمود می‌کنند که آمریکا با حکومت اسلامی دشمن است!  پس دو جناحی که در ظاهر بسیار به خون یکدیگر تشنه تشریف دارند،  در عمل از یک منبع تغذیه می‌کنند؛  منبعی‌ که بر اساس تبلیغات‌اش آمریکا با این حکومت دست‌نشانده و مافنگی در حال جنگ است!    

ولی نویسندة این وبلاگ به هیچ عنوان دچار این نوع «توهمات» نیست.   بر این اصل تکیه می‌کند که روز 22 بهمن 57،   ارتش شاهنشاهی به فرمان ژنرال هویزر آمریکائی رژیم آریامهری را به رژیم ملائی تبدیل کرده.   از ساواک و شهربانی و سفارتخانه‌های غربی نیز در این راه کمک گرفته،   و از همان لحظه تا به امروز واشنگتن همانطور که پشت سر اوباش اسلامگرای افغانی،  ترک،  عراقی و سوری ایستاده،  از حکومت اسلامی جمکران نیز حمایت می‌کند.   در نتیجه،  حداقل ما‌ از پرت‌وپلاگوئی‌ علی خامنه‌ای در روز جهانی زن به هیچ عنوان متعجب نمی‌شویم.  در  این مطلب نیز تلاش خواهیم کرد تا دلیل برخورد احمقانة خامنه‌ای با مسائل اجتماعی را در همین خلاصه بیان کنیم.

نویسندة این وبلاگ در برابر این پرسش که آیا کفگیر تقبل ملت ایران از تبلیغات روحانیت شیعه،‌   اعم از حجاب،  اخلاقیات،   شرعیات و خصوصاً نظریه‌پردازی‌های کربلائی و ...  به ته دیگ خورده یا خیر،  یک پاسخ خواهد داشت:  کفگیر روحانیت شیعه از آغاز کار به ته دیگ خورده بود.   این واقعیت غیرقابل تردید است که آنچه به این قشر واپس‌مانده امکان بقاء در رأس هیئت‌ حاکمة‌ این مملکت را داده،   نه جامعة ایران و یا تقبل عمومی از جفنگیات ملائی که سیاست‌های منطقه‌ای ایالات‌متحد بوده.   یادمان نرفته که دین‌فروشی و قشری‌مآبی‌های ملایان از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن 57 وسیلة خنده و تفریح عموم شده بود.  البته در این میانه شاهد حضور دو گروه بسیار محدود نیز در رکاب ملایان بودیم.    یک گروه چپ‌نمایان بودند؛   آندسته متوهمان که تحت تأثیر مزخرفات ملایان از «چپ» نهایتاً به «کج» مُشرف شده بودند!   گروه کوچک دیگری نیز شامل خشک‌فکران،  مقدس‌نمایان و خصوصاً فرصت‌طلبان در رکاب بود،   همان‌ها که با توسل به ریش‌وپشم آخوند قصد دست یافتن به بهشت و حوری و احتمالاً غلمان داشتند!  خلاصه یا چشم‌شان به عاقبت بهشتی خیره مانده بود؛  یا پای‌شان در دنیای پرزرق‌وبرق فانی گیر کرده بود!   ولی در عوض،   آن‌‌ها که به انسانیت نظر داشتند در خورجین این الاغ‌های پالان شده از همان روز نخست چیزی نمی‌جستند؛   نه چشمداشت دنیوی داشتند و نه چشمداشت اخروی.  

در تحلیل جفنگیات مقام معظم جمکران در روز 8 مارس باید گفت که ایشان در واقع هم‌صدا با شهبانو پاسخ مساعد به سیاست‌های آمریکا داده‌اند.  و چه بهتر که این موضع‌گیری را همینجا توضیح ‌دهیم.   همانطور که می‌دانیم کار حسن روحانی سخت «گره» خورده.   چرا که،   برجام تبعاتی که ملایان و اربابان آمریکائی‌شان انتظار داشتند به همراه نیاورده.   در مورد چشمداشت‌های غرب و حکومت دست‌نشاندة جمکران از برجام بارها و بارها به تفصیل توضیح داده‌ایم.  گفته‌ایم که غرب و نوکران جمکرانی‌اش «برجام» را به معنای تجدید حیات «آریامهریسم» تحلیل می‌کردند،   البته با چادرسیا،  ریش،  آفتابه و مهرنماز و گلاب‌پاش.   ولی خوشبختانه چنین نشد.   از اینرو برجام همچون بهارعرب سر دل معماران‌اش سخت «گیر» کرده.  از سوی دیگر،  طبیعت پوشالی پیروزی‌های نظامی ملایان در منطقه هر روز بیش از پیش خود را به نمایش می‌گذارد.   برخلاف ادعاهای آمریکا،   دولت دمشق ملایان را آرام آرام از سوریه اخراج می‌کند؛   دولت عراق نیز که در تبلیغات غرب متحد استراتژیک ملایان معرفی می‌شد،  روابط بسیار گرم و دلپذیری با عربستان سعودی به راه انداخته،‌  و سرمایه‌گزاری‌های کلان ریاض در عراق از چشم جهانیان دیگر پنهان نمی‌ماند؛   حریری،  نخست‌وزیر لبنان هم که گویا می‌بایست به فرانسه پناهنده شده کشورش را تمام و کمال در اختیار ملایان و حزب‌الله قرار می‌‌داد،   نه فقط در قدرت باقی مانده که پادشاه عربستان از وی جهت دیدار دعوت به عمل می‌آورد؛  و ...  در نتیجه بی‌رودربایستی بگوئیم گند کار ملایان هر روز بیش از پیش درمی‌آید و همکاری‌های زیرمیزی اینان با عوامل منطقه‌ای آمریکا ـ  عربستان،  ترکیه،  سعد حریری،  دولت دست‌نشانده عراق و دیگر محافل آتلانتیست ـ  دیگر از چشم کسی پنهان نیست.  از اینرو آمریکا جهت حفظ ارکان ولی‌فقیه فکربکری کرده! 

ولی راه دور نرویم،   این فکربکر چیزی نیست جز به روی صحنه آوردن یک سناریوی تکراری و نخ‌نما.  خلاصه بگوئیم،   هر گاه غرب در منطقة نفوذش به بن‌بست ‌رسیده،‌  همین  فکربکر را «علم» کرده؛    قرار دادن مقام «غیرانتخابی» در مقابل مقام «انتخابی!»   البته اشتباه نکنیم.  مقام‌های انتخابی و غیرانتخابی در حیطة نفوذ غرب هر دو نوکران آمریکا هستند.   تفاوت میان ایندو صرفاً بازتابی است از تفاوت تبلیغاتی که غرب پیرامو‌ن‌شان به راه می‌‌اندازد.  

همانطور که شاهد بودیم،  پس از درگیری‌های خیابانی و کشف‌حجاب و دیگر رخدادهای خلق‌الساعة اخیر،   خانوادة پهلوی دور موتورشان زیاد شده،  شروع به مصاحبه با این و آن و پخش افاضات کردند.   جماعت ساواکی ـ  پاسدارهای داخلی و خارج‌نشین ـ  آناً به این تبلیغات پاسخ مثبت دادند،   و فضای اینترنتی آکنده شد از احساسات «شاه‌پرستانه!»  چه نشسته‌اید که بعضی خوش‌خیال‌ها حتی دست به نظریه‌پردازی‌هائی در مورد رژیم سلطنتی هم زدند ـ سلطنت سوئد،  هلند،  دانمارک و ...  بگذریم!   ولی در این میانه کسی نپرسید،   این موضع‌گیری‌ها روی خطوط اینترنتی که تا مغز استخوان‌شان فیلتر شده به چه کار می‌آید؟   از سوی دیگر اصلاح‌طلبانی از قماش تاجزاده،  ملکی،  مخملباف و ... نیز دور برداشته،‌   دست به ارائة نظریات مشعشعانه زدند.  و باز هم احدی نپرسید،  این اصلاح‌طلبان که مدعی‌ همکاری و هم‌صدائی با روحانی‌ و خاتمی‌اند،   به چه دلیل بجای وراجی،   مطالبات‌شان را مستقیماً در قلب حکومت مطرح نمی‌کنند؟   ولی اصولگرایان نیز بیکار ننشستند؛    نامه‌نگاری و تهدید به افشاگری از سوی احمدی‌نژاد،  علم‌الهدی و تولة مطهری و دیگران بالا گرفت.   کسی هم نگفت اینان که در مجلس فراکسیون قدرتمندی دارند چرا نامه‌نگاری می‌کنند،  می‌توانند دولت را استیضاح کنند.  در این میانه تنها کسی که نه تهدید کرد،  نه برنامه‌ای ارائه داد،   و نه دست به نامه‌نگاری زد، «دولت» بود!   بله،  همة «غیرانتخابی‌ها» نشستند در برابر «انتخابی!»         

ولی این‌ها همه‌ جنگ زرگری است.   احمدی‌نژاد،  حسن روحانی،  علی خامنه‌ای،  رضاپهلوی و حتی فرح پهلوی با هم مشکلی ندارند؛  فقط یکدیگر را قلقلک می‌دهند.   اینان همگی اعضای فعال محفل «شیخ‌وشاه» هستند.  اگر در دوران آریامهر به آخوندها «جایزه» می‌دادند،  امروز هم مطمئن باشید آریامهری‌ها کم در بیت رهبری ‌نواخته نمی‌شوند.   فراموش نکنیم که این دو نحلة استعماری دهه‌هاست به یکدیگر نان قرض می‌دهند و دستی را که نان می‌دهد گاز نمی‌‌گیرند!  بالاتر گفتیم که در مورد «تضاد فرضی آمریکا با دولت جمکران» چگونه ایندو جریان چهار دهه است به یکدیگر نان قرض داده‌اند.   و با نیم‌نگاهی به اظهارات اخیر علی خامنه‌ای و رضاپهلوی،  خصوصاً پیرامون روز جهانی زن،   همین همگنی‌ها را به صراحت خواهیم دید.   البته موضوع ما همگنی‌های «شیخ‌وشاه» نیست،  پس می‌پردازیم به موضع‌گیری علی خامنه‌ای در مورد حجاب اجباری!

خامنه‌ای همیشه در اظهارات‌اش ثابت کرده که مفلوک‌ترین،  بزدل‌ترین و بی‌بارترین آخوندی است که می‌توان در ایران یافت.   و این فرد را مسلماً به دلیل همین خصوصیات بالا کشیده و در رأس شبکة اوباش جمکران نشانده‌اند.  خامنه‌ای در شرایطی که تحولات اجتماعی حکومت اسلامی را به صراحت متزلزل کرده و مشروعیت‌اش را به زیر سئوال برده،   برخلاف انتظار برخی «مقامات داخلی» که هنوز منتظر برخورد منطقی با سیاست کشور هستند،   صریحاً ابراز ‌داشت که «حجاب» زن در اسلام ضروری است!   البته خامنه‌ای شهامت ندارد مسئولیت تحمیل حجاب را برعهده بگیرد،   آ‌ن را به گردن روح‌الله خمینی می‌اندازد،  که جسدش سال‌هاست در قبر ‌پوسیده:

«[...]  به رغم ادعای منتقدان،   بنیانگذار جمهوری اسلامی،  مثل کوه محکم ایستاد و گفت حجاب باید وجود داشته باشد[...]»
منبع: رادیوفردا،  17 اسفندماه 1396

بله،‌  روح‌الله خمینی «مثل کوه محکم ایستاد!»  ولی ایرانیان این ایستادگی کذا را‌ از روح‌الله خمینی به یاد ندارند.   خمینی همچون دیگر مترسک‌های استعمار،  ایستادگی را فقط آنزمان به معرض نمایش گذارد که خواست آتلانتیسم در آن نهفته بود.   زمانیکه که به فرمان غرب،   برای تحمیل حکومت شرع بر ملت ایران،  «مثل کوه محکم ایستاد» و هم‌صدا با کارتر و شرکاء گفت «شاه باید برود!»    آن زمان که برای تأمین منافع واشنگتن «مثل کوه محکم ایستاد» و فرمود: «جمهوری اسلامی،  نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر!»   ولی آنهنگام که فرمان 8 ماده‌ای همین «امام» را لات‌های ساواک و سپاه پاسداران در کوی و برزن ‌چرخاندند و مسخره‌اش کردند،‌   یا آنزمان که کاسة زهر سر می‌کشید،  از خمینی «ایستادگی کوهوار» ندیدیم.  سراسر خضوغ بود و خشوع؛  سراسر دل‌باختگی بود و شور و شوق برای  خدمت به ارباب یانکی.   

حال که علی خامنه‌ای به کفن پوسیدة خمینی دخیل بسته،   و عین پهلوان ننه،  اهل بیت را می‌ترساند و به قول آخوندها برای «اناث» خط‌ونشان می‌کشد،   انسان بی‌اختیار به یاد های‌وهوی «امام» راحل‌اش می‌افتد که بر علیه مقام انتخابی ـ  بنی‌صدر ـ  نفس‌کش می‌طلبید و عربده می‌زد،‌  «اگر همه بگویند آری،  ‌من می‌گویم نه!»   اگر خامنه‌ای به عنوان ‌رهبر حکومت با آراء ملت کاری ندارد،   با که کار دارد؟ 

آریامهری کردن پروژة برجام بر آب گوزیده؛   آمریکا ناراضی است.  حکومت اسلامی از عدم رضایت ارباب سخت خجل است؛  باید کاری کند.   چه کاری بهتر از به راه انداختن طوفان در یک انگشت‌دانه؟  چه راهی بهتر از قرار دادن روحانی در برابر علی خامنه‌ای،  و تبدیل احمدی‌نژاد و رئیسی و علم‌الهدی به محورهای سیاست آیندة ایران؟   البته در این میانه خانوادة پهلوی نیز نقش سرنوشت‌سازی ایفا می‌کند.   اعضاء «محترم» این خانواده،   با جفنگ‌بافی پیرامون «خدمات» رضامیرپنج،  جفنگیاتی که توسط شبکه‌های  بین‌المللی از انعکاس گسترده نیز برخوردار می‌شود،   به ایرانیان چند پیام استعماری می‌فرستند.   نخست اینکه «خروج» از حکومت آخوند معنائی جز «بازگشت به گذشته» و ورود به حکومت استبدادی پهلوی‌ها ندارد.  دیگر آنکه اگر استبداد پهلوی را نمی‌خواهید؛   اگر نمی‌خواهید باز هم ساواک به دلیل حرف زدن پشت سر شاه بطری پپسی‌کولا به ماتحت‌تان فرو کند،  در دامان همین حکومت اسلامی بمانید.   

از قدیم گفته‌اند،  یک دست صدا ندارد؛  در این روزها ملت ایران به صراحت می‌بیند که جهت فروانداختن‌اش به چاه اوهام و خرافه و پرستش ترهات و بازگشت به گذشته،   چگونه چند دست هماهنگ و هم‌نوا برایش سمفونی مرگ می‌نوازد.   باید دید تجربیات چند دهة گذشته را ایرانیان چگونه از سر گذرانده‌اند،   و آیا این تجربیات اجازه خواهد داد تا اینبار بجای شتافتن به سوی مرگ و «عصرطلائی» روی به زندگی کنند؟   
    


       

هیچ نظری موجود نیست: