۷/۰۴/۱۳۸۹

باج و باراک!



پس از صحنه‌گردانی‌های احمدی‌نژاد در نیویورک که همچون برنامة سالانة سیرک‌های سیار سابق اروپای شرقی با آتراکسیون، بندبازی و گربه‌‌رقصانی‌های هیجان‌انگیز توأم بود، نوبت به باراک اوباما، ریاست جمهوری ایالات متحد رسید تا ایشان نیز با یک من سریشم «آفیش» تبلیغاتی کاخ‌سفید را دم در سیرک «سیار» بچسبانند و در مصاحبه‌ای «داغ و سرنوشت‌ساز» با بنگاه خبرپراکنی بی‌بی‌سی، رسماً نظر ریاست جمهوری آمریکا را در مورد برنامة سیرک «مهرورزی» در نیویورک اعلام فرمایند. خوشبختانه در جهانی که اطلاعات به سرعت نور در «چرخش» است، این نوع موضع‌گیری‌های نمایشی آنقدرها محلی از اعراب نخواهد داشت؛ هر چند قدرت‌های جهانی مشکل می‌توانند از عادت خوشایند همیشگی‌شان که همان کوفتن بر طبل شرایط ویژة «جنگ‌سرد» باشد، دست بشویند و بپذیرند که گربه‌رقصانی در عصر اینترنت چندان منفعتی نمی‌تواند به همراه آورد. به هر تقدیر امروز فرصتی دست داد تا نگاهی به مصاحبة «آتشین» آقای اوباما با بی‌بی‌سی بیاندازیم. پر واضح است که در این وبلاگ تمامی مطالب عنوان شده در این مصاحبه از همان گزارش سایت بی‌بی‌سی گرفته شده. مصاحبة مذکور در تاریخ 25 سپتامبر 2010 ، توسط بهمن کلباسی با باراک اوباما صورت گرفته.

بی‌بی‌سی، نخست به سراغ فاجعة 11 سپتامبر می‌رود! گویا آقای احمدی‌نژاد در سخنرانی «مفرح‌شان» در سازمان ملل، «صحت اظهارات» هیئت حاکمة ایالات متحد در بارة ریشه‌های واقعی رخدادهای 11 سپتامبر را مورد تردید قرار داده‌اند. البته اینکه فردی به عنوان «رئیس دولت» در سطح جهانی چنین مطالبی را در سخنرانی خود بگنجاند، جای بحث و گفتگو خواهد داشت. آقای احمدی‌نژاد نویسندة وبلاگ نیستند و گوشة اتاق ننشسته‌اند؛ بحث «واقع‌گرائی» از زبان یک رئیس جمهور که قدرت و عملکرد اجرائی‌اش را فقط در ارتباط با اهرم‌های موجود سیاسی، مالی و نظامی تحصیل کرده، با بحث «واقعگرائی» از زبان و قلم یک محقق و وبلاگ‌نویس از زمین تا آسمان تفاوت می‌کند. خلاصة کلام، اگر ما در مقام یک وبلاگ‌نویس رخدادهای 11 سپتامبر را به زیر سئوال می‌بریم، و به دلیل برخورد منطقی با این حوادث می‌گوئیم که این مسائل به صورتی ریشه‌ای از جانب ایالات متحد «جعل» شده، نه حسابی با احدی باز کرده‌ایم، و نه قدرت‌های اجرائی در سراسر جهان روی آنچه ما می‌گوئیم حسابی باز خواهند کرد.

ولی سخنرانی آقای احمدی‌نژاد، یک واقعیت آشکار، یعنی مزخرفگوئی هیئت حاکمة ایالات متحد را به مضحکه تبدیل کرد تا بتواند از این مفر خزعبلات ارباب را قابل قبول جلوه دهد! حاکمیت آمریکا به بهانه‌های واهی، با فراافکنی مشکلات داخلی خود درگیری‌های سیاسی و نظامی درون جناحی را به گروه‌های «خودی» و دست‌نشاندة سازمان سیا در افغانستان و نهایت امر «عراق» متصل کرد، تا بتواند به نام «مبارزه با تروریسم» یک فاجعة بشری به راه اندازد. و به دلیل نفرتی که پروپاگاند جهانی در اطراف شخص مهرورزی به وجود آورده، سخنرانی احمدی نژاد با زدودن زنگار فریب از پروپاگاند ایالات متحد، در عمل به تبلیغات حاکمیت آمریکا اعتبار بخشید! آقای احمدی‌نژاد اگر در شهر نیویورک در ساختمان مرکزی سازمان ملل سخنرانی می‌کنند، افرادی، دست‌هائی و گروه‌هائی از موجودیت‌شان حمایت کرده‌اند؛ باید دید چه گروه‌ها و چه دست‌هائی امروز قصد دارند جزئیات فاجعة 11 سپتامبر را به «کمدی موزیکال» مهرورزی تبدیل کنند. زمانیکه اوباما در مصاحبة خود با «بی‌بی‌سی» به شدت به اظهارات احمدی‌نژاد می‌تازد، در واقع حملات وی متوجه گروه‌هائی است که این فرد را پس از مسابقات مارگیری 22 خرداد سال گذشته در ایران، به نیویورک ارسال کرده‌اند تا با لودگی پیرامون نقش محافل وابسته به قدرت‌های حاکم در ایالات متحد در رخدادهای 11 سپتامبر اصل مطلب را لوث کرده از آن «مضحکه» بسازد. به این ترتیب ویراست حاکمیت ایالات متحد از رخدادهای 11 سپتامبر به بهترین وجه مقبول خاص و عام خواهد شد:

«اینکه در فاصله‌ای کوتاه از محلی که حادثه اتفاق افتاد، جائی که خانواده‌ها عزیزانشان را از دست دادند، مردمی از تمام مذاهب و قومیت‌ها، این را بزرگترین تراژدی نسلشان قلمداد می‌کنند، [احمدی‌نژاد] چنین چیزی بگوید، قابل توجیه نیست!»


ولی ما بخوبی به یاد داریم که چند ماه پیش، یعنی درست زمانیکه تمامی هیئت حاکمة ایالات متحد پشت سر محافظه‌کاران سنگر گرفته بود، و خواهان عدم اجرای طرح «طب ملی» اوباما بود، به ناگاه سر و کلة حقوقدانان در سطح جامعه پیدا شد که همگی خواستار ایجاد گروه‌هائی متشکل از کارشناسان فنی و فیزیکدانان جهت بررسی رخدادهای 11 سپتامبر بودند. این «فشار» سیاسی بر محافظه‌کاران آنقدر ادامه یافت تا سنا و مجلس نمایندگان به پروژة «طب ملی اوباما» رأی مثبت دادند. فقط پس از کسب رأی مثبت قوة مقننه به طرح «طب ملی» اوباما بود که گروه‌های کذا به همان سوراخی که از آن بیرون آمده بودند بازگشتند! خلاصه بگوئیم، دم خروس در افتضاحات فاجعة 11 سپتامبر بیش از آنچه بعضی‌ها فکر کرده‌اند از زیر عبای هیئت حاکمة ایالات متحد بیرون زده، ولی این فاجعه امروز تبدیل به ابزار «تلکه» در میان محافل آمریکائی شده. و هر کدام سعی دارد با تکیه بر این عملیات غیرانسانی از طرف مقابل باج بگیرد.

آقای جرج بوش جهت افزایش چشم‌گیر هزینه‌های نظامی که بودجة دولت را به جیب محافل مشخصی می‌ریزد از این «عملیات» پیراهن عثمان ساختند؛ آقای اوباما چند ماه پیش جهت کسب تأئید قوة مقننه از طرح «طب ملی» در مسیر دیگری از همین سلاح ضدبشری استفاده کردند؛ اینک‌ جناح‌های محافظه‌کار دست احمدی‌نژاد را گرفته، از او در برابر دوربین خبرنگاران جهان ابزاری جهت به سخره گرفتن 11 سپتامبر می‌سازند. ولی در اینکه این فاجعه «دست‌ساز» است هیچ تردیدی وجود ندارد. کدام منطقی می‌پذیرد که با چند صد لیتر بنزین دو هواپیما بناهائی با این عظمت و استحکام تا پانزده طبقه زیر زمین روزها و روزها در آتش بسوزد؟

آقای احمدی‌نژاد با سخنرانی خود در عمل بار دیگر نشان دادند که از وابستگان به جناح نومحافظه‌کاران ایالات متحد هستند، و این مسئله‌ای است که آن را در تحلیل سفر «غیرمترقبة» احمدی‌نژاد به افغانستان، و بررسی سخنرانی مضحک وی در برابر اعضای دولت دست‌نشاندة کابل، در وبلاگ «نبرد کابلون» ماه‌ها پیش مطرح کرده بودیم. و سخنرانی اخیر ایشان در مقر سازمان ملل، فقط یک بار دیگر تأئیدی شد بر همین موضع.

باری، آقای اوباما در مورد محاصرة اقتصادی ملت ایران نیز توضیحاتی آورده‌اند. ایشان با تأکید دوباره بر فرض «تهدیدات هسته‌ای» از جانب ایران می‌گویند:

«ایران نتوانسته جامعه بین‌المللی را متقاعد کند که برنامه هسته‌ای‌اش صلح‌آمیز است!»

باید از ایشان پرسید، در شرایطی که وزارت امور خارجة ایالات متحد در اطلاعیه‌های‌اش مدعی می‌شود که این دولت «آراء» ملت ایران را دزدیده، به چه دلیل جهت ایجاد محدودیت برای یک دولت غاصب، که به اعتبار بیانیه‌های دولت خودتان از حمایت توده‌های مردم نیز برخوردار نیست، یک ملت چند ده میلیونی را محاصرة اقتصادی کرده‌اید؟ باید مشخص شود چه کسانی ملت ایران را به گروگان گرفته‌اند؟ از این‌گذشته قدرت عملیاتی این دولت غیرقانونی که حمایتی هم از جانب توده‌ها دریافت نمی‌کند، از کجا تأمین می‌شود؟ مگر ادارة یک کشور همچون ایران شوخی‌ برمی‌دارد؟ و نهایتاً، شما و هیئت حاکمة ایالات متحد، برای تغییر مواضع‌تان در برابر یک ملت کهنسال و کلیدی در قارة آسیا منتظر این باقی مانده‌اید که این دولت غیرقانونی، سرکوبگر، فاشیست و آدمکش شما را «متقاعد» کند؟ مگر از مشتی آدمکش می‌توان انتظار برخورد مسئولانه داشت؟ شما هستید که با این رفتار ضدونقیض در واقع خواهان نشاندن اوباش اسلام‌گرا در تهران و کابل و بغداد بر تخت شاهی شده‌اید؛ ملت ایران چنین «انتظارات غیرممکنی» از اوباشی از قماش خامنه‌ای، خاتمی، موسوی و احمدی‌نژاد ندارد. خلاصه بگوئیم، ما ملت تکلیف‌مان با این حکومت روشن است، آنچه در پردة ابهام فروافتاده، بر خلاف تمامی اظهارات «متین» شما، تکلیف منافع منطقه‌ای ایالات متحد است، چرا کاسه و کوزه را بر سر ملت ایران می‌شکنید؟ دیواری کوتاه‌تر از دیوار ما ملت پیدا نکرده‌اید؟

آقای اوباما در آخر اضافه می‌کنند:

«ما مایل‌ایم مردم ایران در نهایت موفق شوند.»

باید پرسید در چه کاری ما ملت امکان موفقیت داریم؟ در هماهنگی با سیاست‌های جنگ افروزانة ایالات متحد که چند کشور منطقه را اشغال نظامی کرده، یا در هماهنگی با دولتی که عملاً به دست سرمایه‌داری آمریکا به صورتی که می‌بینیم بر ملت ایران تحمیل شده؟ جالب اینجاست که دولتی که قرار است آقای اوباما را نهایتاً «متقاعد» هم بکند، آنقدر مفتضح و بی‌آبروست که حتی اربابان‌اش حاضر نیستند ارتباط‌شان را با آن «علنی» کنند! خلاصه بگوئیم، این «دور» متقاعد کردن، از همان دورهای باطلی است که جرج بوش دوم نیز با دکان «مبارزه با تروریسم» افتتاح کرده بود، بعد هم می‌گفت، «این جنگ تا ابد ادامه دارد!» ولی از نظر ما سیاست «کی بود، کی بود دستم بود» که کاخ‌سفید در ایران به راه انداخته نمی‌تواند تا ابد ادامه یابد؛ در عمل خیلی زودتر از آنچه آقای اوباما پنداشته‌اند این سیاست در هم فرو می‌ریزد.

از نظرما آقای اوباما به هیچ عنوان «گفتمان» قابل‌احترامی ندارند. ایشان بیش از اندازه ملت‌های جهان را احمق، ایستا و فاقد تفکر سیاسی و اجتماعی تصور کرده‌اند، و با تکرار «کلیدواژه‌های» تبلیغاتی سعی دارند ویراست نوینی از خبرسازی‌ شبکه‌های رسمی و متداول، اینبار به زبان حضرت ریاست جمهور آمریکا در مورد کشور ایران به خورد ملت‌ها بدهند. ما برای بازخوانی تبلیغات «کلان ـ شبکه‌های» سرمایه‌داری نیازی به مطالعة «مصاحبة» آقای اوباما نمی‌بینیم؛ ایشان اگر حرف جدیدی ندارند چه بهتر که سکوت اختیار کنند.

البته آقای اوباما جهت توجیه مواضع‌شان گریبان روسیه وچین را هم گرفته، این دولت‌ها را نیز به میانة میدان می‌اندازند:

«این تنها قضاوت من نیست، این قضاوت کشورهای جهان است، از جمله کشورهائی مانند روسیه و چین [...]»

البته شاهدیم که وضع «تحریم‌های» یک‌جانبه، که آقای اوباما در آمریکا، اروپای غربی و ژاپن بر علیه ملت ایران طراحی کرده‌اند، بارها و بارها از طرف چین، روسیه، هند، برزیل و بسیاری کشورهای دیگر مورد انتقاد شدید قرار گرفته، ولی این مسائل جایش در مصاحبة آقای «رئیس جمهور» نیست. ایشان ژست «قانونمداری» گرفته‌اند؛ سفت و سخت سرجای‌شان نشسته‌اند و حاضر نیستند کوتاه بیایند!‌ آقای اوباما که از طریق سخنگویان رسمی خود، بارها و بارها دولت فعلی ایران را «غاصب» خوانده در ادامه می‌افزاید:

«این انتخابی است که رژیم ایران کرده. آن‌ها می‌توانند انتخاب دیگری کنند!»

نمی‌دانستیم یک رژیم کودتائی، وابسته و سرکوبگر از حق «انتخاب»، آنهم در سطوح بین‌المللی برخوردار است! البته این «حق انتخاب» که آقای اوباما به عنوان جایزه، زیر بغل علی خامنه‌ای مفلوک و احمدی‌نژاد می‌گذارند، بیشتر وسیله‌ای است جهت توجیه وحشیگری‌های دولت آمریکا. به عبارت ساده‌تر، اگر ملت ایران را کاخ‌سفید تحت فشار بی‌مورد قرار داده، تقصیر آمریکا نیست؛ تقصیر از نوکرشان احمدی‌نژاد است! به حضرت ریاست جمهور باید بگوئیم، در زبان شیرین فارسی این جفنگیات را «عذر بدتر از گناه» می‌خوانند.

جالب اینجاست که خبرنگار بی‌بی‌سی هم با تمام ملاحظه‌ای که در کار آورده، آخر کار سر وصدای‌اش در می‌آید و می‌پرسد:

«با توجه به تحریم‌های 30 ساله علیه ایران، چه چیزی باعث شده که دولت آمریکا گمان کند این بار تحریم‌ها اثری متفاوت [...] خواهد داشت.»

و آقای اوباما به سرعت جواب می‌دهند، «تضمینی وجود ندارد!» از قضای روزگار تمامی عملیاتی که ایالات متحد با تکیه بر تحریم‌ها در مورد رژیم دست‌نشاندة ایران صورت داده، فقط و فقط به این دلیل دنبال می‌شود که از پیش می‌دانند هیچ تأثیری بر روند مسائل نخواهد داشت. چرا که این شرایط همان است که آمریکا می‌طلبد. اصولاً وضع این «تحریم‌ها» و به صحنه بردن نمایشات «قانون‌مداری» در صحن سازمان ملل،‌ خصوصاً از جانب دولت قانون‌شکن و سرکوبگر ایالات متحد، که بدون مجوز قانونی بین‌المللی به عراق لشکرکشی کرد، فقط به این دلیل است که مسئولیت سرکوب، چپاول و غارت ملت ایران از دوش محافل ایالات متحد برداشته شده، بر شانة فروهشتة امثال احمدی‌نژاد بینوا و خامنه‌ای مفلوک گذاشته شود. خلاصة کلام، اگر این دو مترسک در این دنیا به کاری نمی‌آیند، چه باک! هیزم‌شکنی برای «تنور عموسام» کار و بارشان شده. هر چند که آقای اوباما نهایت امر نگران ما ملت هم می‌شوند:

«معلوم است که نگران مردم ایران هستم.»


دمت‌گرم! بالاخره یکی پیدا شد که «نگران» ما ملت باشد. ولی ما فکر نمی‌کنیم که آقای اوباما نگران ایرانیان باشند، چنین انتظاری هم از ایشان نداریم و به بررسی آنچه که برای «بازگوئی» تبلیغات جهانی از زبان رئیس دولت آمریکا به صورت مصاحبه با «بی‌بی‌سی» ظهور کرده، در همینجا پایان می‌دهیم. این سخنان پوچ‌تر، بی‌مایه‌تر و مردمفریبانه‌تر از آن است که نیازی به تحلیل و بررسی بیشتر داشته باشد.

ولی چند کلامی در مورد تحریم‌ها می‌باید اضافه کنیم، البته در مسیری جز «عقلانیت‌های توصیه شده» از جانب آقای اوباما. خلاصة کلام،‌ یکی از مشکلاتی که حزب دمکرات هنگام «تحصیل» قدرت سیاسی توسط اوباما با آن روبرو شد، و ما پیشتر در مطالب همین وبلاگ‌ به آن بارها اشاره کرده‌ایم، تثبیت بهای نفت خام بود. به دلیل تغییر ساختار قدرت در سطح جهانی، این «تثبیت قیمت» صورت گرفته، و دولت دمکرات که معمولاً با قیمت‌های بالای نفت به سختی کنار می‌آید، اینبار قادر به دست‌کاری در آن نیست!

بله، به صراحت می‌بینیم که مافیای روس و نفتخوارهای ایالات متحد، بر سر بشکه‌ای ورای 70 دلار برای نفت خام به توافقی فراگیر دست یافته‌اند. و اعمال تحریم‌های اقتصادی بر علیه ملت ایران از جانب ایالات متحد،‌ اگر در یک بعد «محدود» مورد بررسی قرار گیرد، به واشنگتن امکان خواهد داد که از حرکت این ثروت عظیم در اقتصادهای روسیه، چین، هند و دیگر کشورهائی که مستقیماً از واشنگتن دستور نمی‌گیرند جلوگیری به عمل آورد. به همین دلیل است که کاخ‌سفید با تمهیداتی حتی محافل دولتی در روسیه و چین را نیز با خود همراه کرد، و شاهدیم که برخی محافل در همین کشورها، محافلی که از این سفرة چپاول بی‌بهره باقی مانده‌اند، امروز فریاد «مخالفت با تحریم‌های یک‌جانبه» را به آسمان برده‌اند. کوتاه سخن، فلسفة نهائی و غائی این «قانونمداری‌ها» و حقوقی‌نمائی‌ها‌ فقط همان دلار پشت‌سبز لعنتی است که مسلماً آقای اوباما هنگام رویت رنگ سبز آن حسابی حالی به حالی می‌شوند.









هیچ نظری موجود نیست: