تبعات عقبنشینی ایالات متحد از منطقه به تدریج سر از معادلات خاورمیانه بیرون
میآورد. همانطور که پیشتر نیز گفته
بودیم، فروپاشی دیوارههای حامی محافل
وابسته به واشنگتن در این خطه ـ این فروپاشی پیامد منطقی تغییر مواضع باراک
اوباما پیرامون «جنگسازی» در سوریه است ـ به تدریج انعکاسهای مثبتی در قلب مراکز تصمیمگیری
خاورمیانه به دنبال آورده. و افشای فساد اداری و خاصهخرجی اسلامگرایان
ترکیه مسلماً یکی از مهمترین پیامدهای این فروپاشی است که حکومت اسلامی را نیز
شامل میشود. برای ما ایرانیان، ارتباط
شبکة فساد اداری دولت اردوغان با عوامل حکومت اسلامی در ترکیه از اهمیت کلیدی
برخوردار است. و از قضای روزگار، ارتباط شبکة پولشوئی جمکرانیها با
اسلامگرایان ترکیه دقیقاً زمانی سر از کاسه بیرون آورده، که ارتباطات ویژة اسلامگرایان ترکیه با اخوانالمسلمین
مصر و تمایلات اینان در تحکیم بنیادهائی مشابه امپراتوری عثمانی در ارتباطات منطقهای
دیگر بر احدی پوشیده نیست.
امروز محمد مرسی، رئیس جمهور «منتخب
آمریکا» در مصر که همچون قبیلة صدر انقلاب اسلامی در رکاب روحالله خمینی، مستقیماً از دامان سازمان سیا و «ام. آی. 6»
بیرون آمده، به اتهام «جاسوسی بر علیه
منافع ملت مصر، و همکاری با اجنبی» ـ بخوانید
حکومت اسلامی جمکران ـ محاکمه میشود:
«[ به گزارش رویترز] دادستانی مصر محمد مرسی رئیسجمهور برکنار شدة اینکشور را به
انتقال غیرقانونی اطلاعات برای ایران متهم کرد و خواستار محاکمه وی در دادگاه جنائی
شد.»
منبع: ایران دیپلماسی، مورخ 19
دسامبر 2013
البته در اینکه حکومتهای دستنشانده از قاهره گرفته تا بغداد و جمکران و ...
جملگی دستهایشان تا آرنج به جنایت و خودفروختگی آلوده است، حداقل ما تردیدی نداریم. ولی زمانیکه اربابانشان هم مجبور میشوند این
حضرات را در خبرگزاریهایشان «لو» بدهند،
قضیه صورت دیگری به خود میگیرد. امروز دولت مصر، آقای مرسی و گروه کثیری از «همکاران» ایشان در
محفل اخوانالمسلمین را به جرم جاسوسی محاکمه و نهایت امر به اعدام و چوبةدار تهدید
میکند. ولی زمانیکه مرسی را با هیاهوی
واشنگتن و حمایتهای همین ارتش «دمکراتمنش» بر مصریان «تحمیل» کردند، آمریکا به هیچ عنوان چنین آیندهای را نه برای
وی، و نه برای سیاستهای منطقهایاش پیشبینی
نکرده بود.
در عمل، مرسی برای «جاسوسی» آمده بود؛ وظیفة
اصلی وی همان بود که امروز برایاش «جرم» به شمار میآید: همکاری
با جانیان، بدهبستان با جمکرانیها و لاتهای
ارسالی بیترهبری به غزه، و فراهم آوردن
زمینة مناسب جهت حمایت از اسلامگرایان تندرو که ابزار مناسبی برای ابدمدت کردن
بحران «فلسطین ـ اسرائیل» بودند. بحرانی
که آب به آسیاب واشنگتن و تلآویو میریخت!
خلاصه کنیم، مرسی جز این وظیفة
دیگری نداشت، و اگر روزی از روزها طنابدار
به این جرم بر گردن وی بیاندازند، این
طنابی خواهد بود که آمریکا بر گردن سیاستهای منطقهای خودش میزند؛ هر چند لاشة محمد مرسی از آن آویزان باشد.
ولی زمانیکه از غزه، بحران خاورمیانه و خصوصاً لاتبازی آمریکا در
مصر سخن به میان میآوریم مشکل میتوان دولت آنکارا، نوکر
اصلی و صاحبمنصب یانکیها را در منطقه فراموش کرد. راستش را بخواهید، اگر ما
فراموش کنیم، سیاستهای نوین منطقهای این حکومت «خرتوخر» و
دستنشانده را به هیچ عنوان از نظر دور نخواهند داشت.
اگر فراموش نکرده باشیم، همزمان با فروپاشی بخشی از سیاستهای ایالات
متحد در منطقه، دولت ترکیه که تا به آن
روز در ظاهر امر از نوع «پاستوریزه» و خیلی «متمدن» و عطرواودکلنی به شمار میرفت، به «عروتیز»
افتاد. نخستین نشانة این عروتیز جنگ
زرگری اردوغان با شیمون پرز در نشست بینالمللی داووس بود. اردوغان، نخستوزیر ترکیه شیمون پرز، رئیس جمهور اسرائیل را به باد انتقادهای تند و
«اسلامی» گرفت:
«[...]اردوغان روز گذشته در جلسه مطبوعاتی که با حضور وی، شیمون
پرز [...] و نیز عمرو موسی، دبیرکل اتحادیه
عرب در حاشیه اجلاس داووس سوئیس ترتیب یافته بود به شدت به اقدامات اخیر رژیم صهیونیستی
در نسلکشی مردم غزه حمله کرد[...]»
منبع: جام جم آنلاین، 11 بهمنماه 1387
این تغییر موضع که آن روزها باعث تعجب بسیاری افراد و حتی «صاحبنظران» شده
بود، به صراحت نشان داد که آمریکا دماش به تله
افتاده، و به همین دلیل است که قلادة رجب
اردوغان را در داووس گشوده. در عمل، شیوة
برخورد ایالات متحد و انگلستان تا آنجا که به ترکیه مربوط میشود، در
بافت معضلات منطقهای به صورت سنتی کاملاً مشخص بود. این برخورد در سنت سیاستگزاریهای پسا جنگ دوم
از چند مرحله برخوردار میشد. برنامهریزی
کودتای نظامی در ترکیه و احیای حاکمیتی «تازهنفس» و سرکوبگر، جابجائی چند مهرة کماهمیتتر در منطقه در
ارتباط با همین کودتا، و سپس فراهم آوردن
زمینة یک جنگ محدود فرسایشی از نوع «ایران ـ عراق» و یا «اسرائیل ـ لبنان!» این سناریوئی
بودکه کاخسفید میخواست در منطقه به اجرا
در آورد، ولی همانطور که دیدیم در عمل به
آب گوزید!
در نتیجه، از روزی که رجباردوغان در داووس به یاد فلسطینیها
افتاد، تا همین چند صباح پیش، چندین و چند کودتای «نافرجام» در ترکیه «لو»
رفت. کار حتی به فرماندهان عالیرتبة
نیروی هوائی و فرماندهی ستاد کل ارتش رسید که به دلیل همکاری با کودتاچیان به
زندانهای طویلالمدت محکوم شدند. خلاصه، کار
کودتا نگرفت که نگرفت! و آقای اردوغان به
عنوان سرجهازی ایالات متحد، نه تنها روی
صفحة شطرنج استراتژیهای خاورمیانه با مهرههائی «مناسبتر» جایگزین نشد، که روی دست آمریکا «باد» کرد، و هر
روز از منظر رسانهای نقشی «فراگیرتر» به خود اختصاص داد! از ارسال «کمک» به غزه و جنگ دریائی «مسلمانان
ترک» با گمرکات اسرائیل گرفته، تا خدمات
دیپلماتیک جهت «حل» معضل هستهای دولت احمدینژاد با غرب همه جا اردوغان حضور
داشت، و روند این حضور پوشالی و پرهیاهو ادامه
یافت تا رسیدیم به «جنگ» در سوریه!
«بحرانسازی» در سوریه نهایت امر تبدیل به «میعادی» شد که گند اردوغان و
اسلامگرائی ترک را آنچنان که باید و شاید در آورد. از آغاز این به اصطلاح «جنگ»، آنکارا دست در دست جهادیون و اوباشی که «ام.
آی. 6» از حلبیآبادهای اروپای غربی به سوریه اعزام میکرد، به «جبهه سازی» در مرزهای جنوبی کشور مشغول شد. به این امید که اگر نتوانسته جهت تمدید حاکمیت
آنگلوساکسونها بر آناتولی کودتای موفقی به اربابان یانکیاش «تقدیم» کند، حداقل خواهد توانست با همکاری بیترهبری، دولت احمدینژاد، مرسی و دیگر لاتهای منطقه منافع واشنگتن را
در سوریه از خطر «محفوظ» نگاه دارد.
دیدیم که اینجا هم گز نکرده جر داده بود،
و آنچه جر خورد خشتکهای اسلامگرائی ترک و مصری و جمکرانی بود.
در همین میعاد «ربانی» است که به مرحلة «نرمش قهرمانانة» مقام معظم میرسیم! خامنهای
که طی بیش از سه دهه چماق مناسبی به نام «نبرد با آمریکا» تراشیده بود و جهت سرکوب
ملت ایران هر دم آن را بالا برده، به
نشانة تهدید «تکان تکان» میداد، به دلیل عقبنشینی آمریکائیها و فرار عملة «ام.
آی. 6» از منطقه، مجبور شد چماق کذا را بجای کوبیدن بر سر ملت
ایران، به عنوان «شیاف» در بیترهبری مصرف کند. پس از عملیات «قهرمانانه» شیافگزاری،
وغوغساحابهای مخالفنما و
ایرانینما و ... شروع کردند به «توجیه» مستقیم و یا غیرمستقیم «گهخوردمهای»
مقام معظم!
ولی همانطور که شرایط امروز به صراحت نشان میدهد، قضیة عقبنشینی حکومت اسلامی به این مختصر
محدود نخواهد ماند. این حکومت همچون همزادهای ترک و افغان و
پاکستانیاش، نخواهد توانست با کمک آژانسهای
اطلاعاتی آمریکا و انگلستان با یک کودتا، خود
را از این سوی به آن سوی پرتاب کند. جایگزینهای «مُسکن» حکومتی که پس از پایان جنگ
اول جهانی، منطقه را تحت کنترل و نظارت
کامل انگلستان به روز سیاهی نشانده که شاهدیم، دیگر کاربرد نخواهد داشت. در همین
راستاست که مراکز تصمیمگیری غرب در منطقه میباید خود را برای یک همزیستی مسالمتآمیز
با عمله و اکرة خودشان آماده کنند؛ خلاصه
به نوعی از انواع، اینان میباید در قبال تصمیمات ضدبشریای که طی
بیش از یکصدسال در این منطقه گرفتهاند از خود مسئولیتپذیری نشان دهند. و این است واقعیت «دیپلماسی نوین» در
منطقه.
این دیپلماسی در عمل، حامیان حکومت
ضدبشری ولایت فقیه را در کشورهای مصر،
ترکیه، عراق و افغانستان تحت
شدیدترین فشارهای سیاسی، امنیتی و نظامی
قرار داده. چرا که، ریشة نکبتبار حکومت دینی در مناطق مسلماننشین
در همین جمکران خودمان است. این حکومت
است که در راستای دکترین «کارتر ـ برژینسکی» دین تودهها را در ماشین «پشکبافی»
ملایان به ایدئولوژی سیاسی تبدیل کرده، و تحت عناوین متفاوت از طریق همین تودههای
تحریک شده دست به سیاستگزاریهای هیستریک،
خیابانی و نهایت امر «پوپولیستی» در داخل و خارج از مرزها میزند.
در این میان «لو» رفتن شبکة پولشوئی حکومت اسلامی در ترکیه دقیقاً زمانی از
سوی خبرگزاریهای غرب مخابره میشود که مجموعة «واشنگتن ـ لندن» دیگر نه به ادامة
سیاست سنتی خود توسط اردوغان در ترکیه امیدی دارد، و نه
به آیندة حکومت پوپولیسم ولایتفقیه در ایران دلبستگی نشان میدهد. در ابعاد داخلی، افشاگری شبکة پولشوئی و بازداشتهائی که در پی
آن آمده، نشان از ادامة تلاشهای محافل
غرب جهت سازمان دادن به یک کودتای نظامی دارد. ولی همین سیاست در ایران برای ایجاد تزلزل و
فراهم آوردن زمینة یک «تغییر» کورکورانه و برخاسته از عصبیتهای خیابانی و تودهای
تحت عنوان یک «داروی جادوئی» و احیاناً «انقلابی» خیز برداشته.
ولی به استنباط ما این «طرح» در هر دو میدان ـ ترکیه و ایران ـ همچون پک زدن همان کور به قلیان در خزینه است. اردوغان
از آنچه در ترکیه پیش آمده، علیرغم «خشم»
مقام نخستوزیری علیه پلیس و اخراج سرکردگان این دستگاه سرکوبگر استعماری، «سالم» بیرون خواهد آمد. «سلامتی» که به هیچ عنوان به معنای «سربلندی»
نخواهد بود. ضربهای که اردوغان در ترکیه «نوشجان» کرده، هم
آبروی اسلامگرائی فکلکراواتی آناتولی را برده،
و هم شیخبازی قم و کاشان خودمان را بیشتر به گُه کشانده. ایندو
حکومت از درون پوسیدهاند، ولی ضربة نهائی، از آن ضربات آتاترکی و «میرپنجی» و آریامهری که
طی سدة اخیر محافل «شیخوشاه» را در ایران و ترکیه همیشه از بنبست نجات داده، در کار
نخواهد آمد. حکومت با ضعف و بدبختی و توسری
همراه میشود! این است سهم حاکمان دستنشانده که عمری به ملتهای
تحت ستم خود «فخر» استقلال و اخلاق و دین و هزار درد و مرض دیگرشان را فروختهاند. امروز همین حکومتهای مستقل و معلم اخلاق میباید
رودرروی ملتها حسابهای بانکیشان گشوده شود،
تا همگان ببینند که اینان در واقع نوکران
محافل آنگلوساکسون و یانکیاند.
خلاصه بگوئیم، خانهتکانی سیاسی در ایران
و ترکیه، به دلیل نیازهای پایهای روسیه
به ایجاد روابط گسترده با ایندو کشور بسیار ریشهدار و وسیع خواهد بود. و در همین مسیر برخی محافل آنگلوساکسون نیز
سعی خواهند داشت به هر قیمت که شده رد همکاری دیرباز خود با فاشیسم اسلامی را محو
کرده، و نهایت امر آن را از خاطرههای تاریخ منطقه به
صور مختلف بزدایند! در تقابل با این سیاست
است که برخی محافل برای حفظ خردهمنافع باقیمانده در این حکومتها به تکاپو افتادهاند. همین
خردهمنافع است که هیئت نمایندگان «سوسیال دمکرات» محجبه و «روضهخوان» اتحادیة
اروپا را به پایتخت ملایان کشانده! ولی کلان ستراتژی نوین را با ملاقاتهائی از این
دست نمیتوان کمرنگ کرد! انتشار خبر پولشوئی جمکرانیان در ترکیه شاهدی
است بر این مدعا:
«[...]رضا
ضراب که اصالتاً ایرانی و دارای تابعیت جمهوری آذربایجان و ترکیه است، به انتقال غیرقانونی پول از طریق یک بانک متعلق
به دولت ترکیه و پرداخت رشوه به نزدیکان مقامات دولتی متهم شده است[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 27 آذرماه 1392
البته بیبیسی، به عادت معمول
«لاپوشانی» کرده، اشارهای به مبالغ مطرح شده در این «اتهامات»
نمیکند؛ ولی دیگر سایتها با صراحت به مبالغ نجومی این
پولشوئی اشاره کردهاند:
«[...] وزیر اقتصاد ترکیه از تاجر ایرانی50 میلیون دلار رشوه گرفته.»
منبع: رادیوفردا، 19 دسامبر 2013
باید اذعان داشت که «برادر» ضراب که خیلی ضربشان هم باید پر زور باشد، از آن تاجرهای موفقاند که مثالشان را فقط در
آغوش «ام. آی. 6» میتوان یافت. کسی که
برای انجام کار خلاف قانون میتواند فقط 50 میلیون دلار رشوه بپردازد، اسماش «ضراب» نیست، حکومت اسلامی و ارباب ماوراءبحاری اوست. این مبالغ
را کسی در جیب نمیگذارد. این پولها به
«محافل» تعلق دارد و در محافل هم به گردش درمیآید. چندی پیش یکی دیگر از همین عملههای حکومت
اسلامی را به نام «بابک زنجانی» در آسیای مرکزی لو داده بودند، امروز
نوبت به سرعمله رسیده. و این قصه در راستای آنچه بالاتر عنوان
کردیم، سر دراز خواهد داشت؛ آنها که میخواهند بدانند صدها میلیارد دلار دارائی
ملت ایران طی یکصدسال گذشته به کجاها رفته،
منتظر ادامة این سریال باشند.
ولی اگر به این رخدادها، عقبنشینی
قابل پیشبینی اتحادیة اروپا و راستگرایان ایالات متحد را در «بحران» اوکراین، خصوصاً پس از امضاء قراردادهای «تجاری ـ انرژتیک»
بین مسکو و کییف بیفزائیم، ابعاد
بحرانی که خاورمیانه پس از تثبیت شرایط در اروپا، پای در
آن خواهد گذارد تا حدودی روشنتر میشود. و این موضوعی است که به بررسی جداگانهای نیاز
دارد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر