امروز وزارت دفاع ایالات متحد رسماً اعلام داشت که حکومت اسلامی بین 3 تا 5 سال با ساخت بمب اتم فاصله دارد. این اظهارات در شرایطی اعلام میشود که واشنگتن جهت رایزنی پیرامون آنچه «امنیت هستهای جهان» تعریف میکند، حتی زحمت دعوت از نمایندة جمکرانیها به واشنگتن را نیز بر خود هموار نکرده! باید پرسید در وضعیتی که 48 کشور جهان که اکثراً از منظر استراتژیک، نظامی، جمعیتی و خصوصاً اقتصادی از ایران ضعیفتر ارزیابی میشوند در این «کنفرانس» حضور دارند، چگونه هیئت حاکمة ایالات متحد از دعوت نمایندگان رژیمی به این گردهمائی سر باز میزند که به ادعای خودشان حداکثر تا 5 سال دیگر به «بمب» دست خواهد یافت؟ این اظهارات و این رفتار و کردار بیش از آنچه مینماید «ضدونقیض» است، دولت ایالات متحد نمیتواند هم خود را هوادار «امنیت هستهای جهان» معرفی کند، و هم از همکاری با رژیمی که به صورتی «بالقوه» در تبلیغات این دولت «هستهای» ارزیابی میشود بپرهیزد. البته این «تضاد» در صورتی رخ خواهد داد که ناظران سیاسی، اظهارات ایالات متحد، دیگر همپالکیها و خصوصاً بلندگوهای جمکران را «صادقانه» ارزیابی کنند:
«نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده بر این عقیدهاند که ایران توانائی ساخت یک بمب اتمی را در یکسال آینده نخواهد داشت، اما چنانچه تصمیم به این کار داشته باشد، احتمالاً به لحاظ فنی میتواند آن را در 3 تا 5 سال آینده محقق کند.»
رادیوفردا، 14 آوریل 2010
ولی از آنجا که در جهان سیاست «تناقض» معنا و مفهوم ندارد، و تناقضگوئی در عمل فقط به معنای مردمفریبی میباید تلقی شود، ما هم به این نتیجه میرسیم که پشت پردة «بحران هستهای» حکومت اسلامی جز سیاستبازی محافل، تهدید «رقبا» در باشگاه قدرتهای بزرگ، نقشهکشی جهت چپاول ملتها و ... چیز دیگری نخوابیده. همانطور که شاهدیم، مهمترین دستاورد حکومت اسلامی برای ملت ایران همانا قرار دادن ایرانیان در برابر لولة توپ سیاستهای استعماری است. اینکه دولتهائی در غرب و شرق، و در راهبردهای دیپلماتیک هر کجا در بدهبستانهای خود به «بنبست» برخورد کنند زبان به تهدید نظامی ملت ایران بگشایند از آن افتضاحاتی است که فقط امثال صدام حسین و طالبان برای ملتهای عراق و افغانستان به ارمغان آورده بودند.
جالب اینجاست که برای گذاشتن نقطة پایان بر این «ضدونقیضگوئیها»، نه هیچ اقدامی از طرف دولت تهران صورت میگیرد، و نه دولتهای «متمدن» غرب بر خود زحمت تجدیدنظر در سیاست «وحشتآفرینی» که از دیرباز بر ایران تحمیل کردهاند خواهند داد. اینان با لحنی از تحریم اقتصادی، جنگ، حملات هستهای و عملیات ایذائی علیه یک ملت سخن میگویند، تو گوئی جهت تفرج و گردش قرار است به پیکنیک تشریففرما شوند! کدام پروتکل دیپلماتیک به دولتهائی در غرب و به همدستانشان در شرق اجازه میدهد اینچنین روزمرة یک ملت را به گروگان سیاستهای خود تبدیل کنند؟ اینجاست که به عملکرد هیئت حاکمة اسلامی، حوزههای فقرفرهنگی شیعیمسلکان، لاتولوتهای دولتی و چماقکشهای همکارشان در خارج از کشور میرسیم. اگر دولتها در سطح جهانی به خود اجازه میدهند اینچنین یک ملت را هر گاه لازم بدانند مورد تهدید نظامی قرار دهند فقط به این دلیل است که سیاستهای «سازگار» از طریق دولت جمکران و اوپوزیسیون «فرضی» آن برای اجرای این عملیات در سطح جهانی فراهم آمده. خلاصة کلام آنچه «حکومت اسلامی» میخوانیم و طی سه دهة گذشته، چه در خارج و چه در داخل یک دیپلماسی وحشتآفرینی بر علیه ملت ایران را گام به گام به پیش برده، طی همین مدت زمان زمینهای فراهم آورده که هر کس و ناکسی به خود اجازه دهد هر گاه که مصلحت میبیند ملت ایران را به جنگ و بمباران و محاصرة اقتصادی نیز تهدید کند. این است نتیجة سه دهه حکومت «انقلابی»!
لاتولوتهائی که با دیپلمهای دکترایشان در این حکومت شترگاوپلنگ در رأس امور نشستهاند، وظیفهای جز فراهم آوردن امکانات لفتولیس، زورگوئی، گسترش فساد دستگاه اداری، و چپاول ثروتهای نفتی ندارند. اینان همان اوباشیاند که طی سه دهة گذشته حملات لفظی و احیاناً ایذائی منسوب به دولتهای غرب بر علیه ملت ایران را نشانة «استقلال» دولت جمکرانیها معرفی میکنند، بدون آنکه حاضر باشند هزینة سنگین تلفات انسانی، مالی، اقتصادی و فرهنگی چنین شرایطی را در برابر افکار عمومی بشکافند. حتماً ما ملت میباید وقوع جنگ بر علیه صدام حسین و طالبان را نیز نشانة همین نوع «استقلالها» بدانیم! ولی در کمال تعجب شاهدیم، زمانیکه به تفسیر عملیات نظامی غرب بر علیه حزب بعث عراق و طالبان افغانستان میرسیم موضع جمکران آناً واژگونه میشود، این حملات دیگر «نشانة» استقلال اینان نیست! در تبلیغات احمقانهای که رسانههای جمکرانی به راه انداختهاند، قضیه کاملاً وارونه است؛ کابل در زمان طالبان و بغداد در دوران بعثیها اگر مورد حمله قرار گرفتند فقط و فقط به دلیل دستنشاندگی و همکاریشان با سیاستهای غرب میباید تلقی شود! جالبتر اینکه، جمکران به هیچ عنوان حاضر به قبول این صورتبندی در ارتباط با خاستگاه «جمهوری اسلامی» نیست!
به صراحت میبینیم که ریشة «ضدونقیضگوئی» در قلب حکومت جمکران سوغات غرب است. این غربیها هستند که تحت عنوان «استقلال»، این «تخم لق» را توی لپ آخوند جماعت شکستهاند. در قلب این روند، اگر جمکرانیها مرتباً و بدون هیچ دلیل قابل اعتنائی ملت ایران را با سیاستهای جاری بینالمللی درگیر میکنند، «درگیریها» فقط نشانة استقلال حکومت اسلامی است! صحنهآرائی این بساط نیز توسط همان غربیها و از طریق شاخکهای سرکوب داخلی و هیاهوسالاری خارجی، مرتباً در صحنة رسانهای به رخ این و آن کشیده میشود. ولی اشتباه نمیباید کرد، این نوع برخورد «گزینشی» که فقط جهت ماستمالی کردن واقعیتهای سیاسی به راه افتاده، از مدتها پیش در ساختار سیاسی دولت جمکران ریشه دوانده؛ خلاصة کلام به طرق مختلف، فلسفة وجودی این تشکیلات از پایه و اساس ساخته و پرداختة همین برخورد «گزینشی» با مسائل سیاسی جهانی شده.
امروز در شرایطی که حتی در قلب دولت واحد ایالات متحد نیز موضع «هستهای» جمکران مشخص و معین نشده، و هر جناح، از کلینتنها گرفته تا اوباما و به اصطلاح «پروگرسیستها» و حتی جمهوریخواهان در ردای آقای گیتس، هر کجا که کم میآورند از جمکران در برابر رقبا «مایه» میگذارند، میباید قبول کرد که دیگر پیشبرد خیمهشببازی «نبرد با آمریکا» بسیار مسخره و خندهدار است. بر اساس موضعگیریهای دولت ایالات متحد، آقای اوباما دست دوستی و همکاری به سوی جمکران دراز میکنند؛ آقای گیتس زمینهساز حملات تند و شدید احمدینژاد در کابل بر علیه ارتش آمریکا میشوند؛ و شاخة سنتیتر حزب دمکرات یعنی کلینتنها از حمله به کشور ایران و قتلعام و کشتوکشتار ملت یک قدم حاضر به عقبنشینی نیستند! جالب اینجاست که این سه موضع «آشتیناپذیر» را همزمان ما ملت میباید در ارتباط با سیاستهای بینالمللی «متحمل» شویم. این نیست مگر یک افتضاح دیپلماتیک. و مجلس فرمایشی حکومت اسلامی بجای برخورد با چنین افتضاحاتی که عملاً دیپلماسی کشور را تبدیل به گروگان محافل اجنبی کرده فکر و ذکرش چیست؟ «معاشقة» جوانان بر روی نیمکت پارکها!
بله، یک عدد حجتالاسلام به نام محمدتقی رهبر، که محاسناش عین «ماست خیک» به صورت تکیدهاش خشکیده و از قرار معلوم رئیس مجمع روحانیون مجلس جمکران هم تشریف دارند در مصاحبه با «مهرنیوز» ضمن تغیر فراوان بر فرماندهان نیروهای انتظامی و نظامی و تقاضای توضیحاتی در مورد گسترش «منکرات» در سطح کشور فرمودهاند:
«ما در خصوص مسائل فرهنگی دیداری [...] با رئیس جمهور خواهیم داشت تا مشخص شود دولت برای ارتقاء سطح فرهنگ جامعه و مبارزه با ناهنجاریهای فرهنگی چه برنامهای دارد.»
پیکایران، 14 آوریل 2010
میبینیم در شرایطی که قدرتهای جهانی هر کدام به نحوی از انحاء موجودیت، اقتصاد، امورمالی، زندگی روزمره و حتی حیات ملت ایران را تهدید میکنند، این یک سر حجتالاسلام بجای اینکه خواستار توضیح دولت در زمینة این «تهدیدها» شود، و نقش خود را به عنوان نمایندة منافع ملت ایران در این مجلس فرمایشی ایفا کند، به فکر «ارتقاء سطح فرهنگ» در جامعه افتاده. البته «فرهنگ» که چه عرض کنیم، گرفتاری ایشان اصلاً با فرهنگ ارتباطی ندارد؛ ضدیتشان با مردم و زندگی روزمرة جوانان است. ضدیتی که سرکوب گستردة اجتماعی را به نام «ارتقاء سطح فرهنگ» به مردم کشور تحمیل کرده! ایشان در ادامة نگرانیهای عمیق فرهنگیشان میافزایند:
«ما امروزه شاهد معاشقههای آشکار روی نیمکت پارکها هستیم که به صورت عادی در جریان است این تهدیدی برای جامعه است که باید با آن مقابله شود.»
همان منبع!
البته میدانیم که «معاشقة آشکار» در حکومت اسلامی، آنهم روی نیمکت پارکها بیشتر زائیدة «توهمات» حضرت حجتالاسلام است تا بازتاب واقعیات اجتماعی! این حکومت شترگاوپلنگ آنقدر سرکوب جوانان و تخدیر فرهنگ عمومی را گسترش داده، که مطمئن باشیم جوانان این مملکت حتی برای خودشان حق «مغازله» هم قائل نخواهند بود. اینان فقط باید بمیرند؛ بجنگند؛ برای امام و پیغمبر و رهبر و این و آن مرتب زوزه بکشند؛ بعد هم باطوم پاسورهای مقام معظم مقعدشان را «نوازش» دهد! اگر جوان مغازله کند، و احساس زندگی و نشاط داشته باشد نان حرامزادههائی همچون محمد تقی رهبر از کجا بیاید؟ بله، جوان که مغازله نمیکند! عین حجتالاسلام رهبر دمر میخوابد، چشمهایش را هم بندد و هر شب یک دور تسبیح ظهور و دخول «هلال قمر» را میشمارد. بعد هم به اندازة دو بند انگشت خودش را آب میکشد و برای اینکه وقت عبادت تلف نشود، نماز مغرب و عشاء را با هم میخواند. این است برنامة اسلام برای «انسان» و خصوصاً برای جوانان.
ما با در نظر گرفتن نگرانی عمیق حجتالاسلام رهبر در مورد «مسائل فرهنگی» پیشنهاد میکنیم که ایشان تجربیات حوزوی خود را در قالب یک اثر «جاودان» به رشتة تحریر در آورده با نام مستعار «شبهای دراز ممتقی» به چاپ برسانند. حضرت حجتالاسلام! دنیا را چه دیدید؟! همه چیز ممکن است. هیچ فکر میکردید که یک سیاهپوست در سرزمین نژادپرستان رئیس جمهور شود؟ فکر میکردید که احمدینژاد در کشور ایران رئیس قوة مجریه شود؟ فکر میکردید که علی گدای خراسانی «رهبر» حکومت و میرجلاد موسوی رهبر «آزادیخواهان» شوند؟ پس ناامید نباشید، شما هم ممکن است با نگارش «تمایلات واپسزدهتان» به موفقیتهای بزرگ فرهنگی و هنری دست یافته، جایزة نوبل ادبیات را از آن خود کنید. با اینکار به قول آن مرحوم گوربهگور شده، مشت محکمی هم به دهان «امپریاس» میزنید؛ از مقربین درگاه الهی شده، در آن دنیا نیز همچنان ضمن رویت هلال «شعبان» با دخول هلال «رمضان» محشور خواهید بود. خلاصه تا دنیا دنیاست با همین یک کتاب کارتان به راه است، باشد که پس از میلیاردها سال نوری، اینهمه «ظهور و دخول» مرهمی شود، هر چند ناچیز بر داغ جگرتان. ما که از صمیم قلب دستیابی حضرتعالی را به این آیندة درخشان آرزو داریم. و فراموش نکنید که این «موفقیت» را نیز مرهون حضرت امام «دامتبرکاته» و نیمکتهای پارک خواهید بود.
ولی ما فکر نمیکنیم جوانان ایرانی روی نیمکت پارکها «مغازله» بکنند. یعنی شما و دوستانتان آنقدر توی سر این جوانان زدهاید که به قولی راه «فلانشان» را هم گم کردهاند! با این وجود امیدواریم روز و روزگاری برسد که به کوری چشم شما و دوستان و هم محفلیهایتان، بخصوص به کوری چشم شعبان و رمضان، نه تنها جوانان روی نیمکت پارکها معاشقه کنند، که اول و آخر جنابعالی و رهبر و امامتان را هم با صدای بلند بگویند و به ریش همهتان بخندند.
حال جدی بگوئیم، رهبر! اگر شروع به «وقوق» کردهای، سوای آن داغ که بر جگرت افتاده، ما میدانیم دردت چیست! میدانیم که هوا رو به گرما دارد و دکانداران مبارزه با بدحجابی در حکومت اسلامی قرار است همچون تابستانهای پیشین «کالاهای» مربوطه را به خلقالله حقنه کنند. خلاصه، موسم بحرانسازیهای اجتماعی نزدیک شده. همان بحرانسازیها که تاروپود حکومت شترگاوپلنگتان در آن ریشه دوانده، و خوشبختانه با عقبنشینیهای سیاسی آمریکا دچار اختلال شده است. احمدینژاد که خودش یکی از شماهاست، دیگر نمیتواند لاتولوتهای جیرهخوار دولت را به بهانههای واهی به جان جوانان بیاندازد و برای اربابان حکومت اسلامی همزمان دو جبهه در داخل و خارج باز کند. در خارج باید به اسم «هواداری از جوانان» برای ملت سرکوب شدة این مملکت اربابانتان در رادیوها مرتباً روضه بخوانند، و همزمان مجیز آزادیخواهیهای آمریکا و انگلستان را بگویند! در داخل هم دولت تحت عنوان «مبارزه با منکرات» زمینهساز سرکوب و چپاول ملت توسط همین آمریکا و انگلستان شود. خلاصه بگوئیم، از درون این دیگ متعفن استعماری که تحت عنوان «فرهنگ انقلاب» در این مملکت سر بار گذاشتهاید، اینبار دیگر مشکل بتوانید پلوئی بخورید! این امامزاده دیگر معجز ندارد.
۱ نظر:
Thanks for PDF options
Mediafire is the best in Iran
ارسال یک نظر